۱۳۸۷ خرداد ۲۶, یکشنبه

براى كسى بمیر كه برایت تب كند


براى كسى بمیر كه برایت تب كند:


اگر «دوست‏یابى‏» و «نفوذ در دل‏ها» را هنر به شمار آورده‏اند، چندان هم بى‏حساب نیست .
مهرورزى به دیگران، آمیخته به ایثار و از خودگذشتگى و ندیدن «خود» و برگزیدن «دیگرى‏» است .
آن كه اسیر «خودخواهى‏» است، نمى‏تواند دوست‏دار دیگران باشد. در نتیجه، خودخواهان مغرور و خودپسندان متكبر، از راه‏یابى به دل مردم محروم‏اند و از چشیدن شهد محبوبیت، ناكام .
«صحبت ‏یاران یكدل، كیمیایى دیگر است.»
این كیمیاى محبت، صفابخش زندگى نیز مى‏شود و آنان كه از آن بى‏بهره‏اند، دچار زندگى‏هاى سرد و بى‏روح‏اند .

دوست گزینى
اگر كسى از رذیله خودخواهى دور باشد، نیاز زندگى جمعى او را به «دوست گزینى‏» و معاشرت با دیگران مى‏كشاند. گامى از او و گامى از دیگرى، رابطه‏ها را كمتر مى‏كند و دو روح با هم الفت مى‏گیرند و پیوند دوستى صورت مى‏گیرد .
ولى ... چه كسى شایسته دوستى است؟
امام على علیه السلام فرمود: ناتوان‏ترین افراد كسى است كه نتواند براى خود دوستى فراهم آورد، و ناتوان‏تر از او كسى است كه نتواند دوستان خود را نگه دارد!
براى دوست‎گزینى، چه ملاك‏هایى را باید در نظر گرفت؟
دوست ‏خوب كیست و چه شرایطى دارد؟
این‏ها نكاتى است كه در شكل‏گیرى یك «مودت صالح‏» و «دوستى ارزشمند» و «رفاقت پایدار» ، نقش ایفا مى‏كنند .
بدون آزمایش، نباید دوستى برگزید و طرح رفاقت و صمیمیت ‏با كسى ریخت .
به قول پروین اعتصامى:
پروین! نخست زیور یاران، صداقت است بارى، نیازموده كسى را مدار دوست
پس صداقت‏ یك معیار است. این نكته در رهنمودهاى پیشوایان دینى هم فراوان به چشم مى‏خورد. از رفاقت‏ با انسان‏هاى دروغگو، لاف‎زن، ریاكار، دو رو و نفاق‎پیشه، كه در برابر به گونه‏اى سخن مى‏گویند و عمل مى‏كنند، ولى پشت‏ سر، گفتار و رفتارشان به گونه دیگرى است، نهى شده‏ایم. خوشا آنان كه این حكمت ژرف را به كار مى‏ببندند.
اى جان فداى آن كه دلش با زبان یكى است .
معیار دیگر، حفظ دوستى در شداید و گرفتارى‏ها است. دوستى كه در حال رفاه و راحت و برخوردارى دم از دوستى مى‏زند، اما هنگام نیاز و گرفتارى، بى‏اعتنایى مى‏كند و راه خود را كج مى‏كند و صورت خویش را به طرف دیگر مى‏گیرد، شایسته رفاقت نیست .
«براى كسى بمیر كه برایت تب كند.»
از سخنان امام على علیه السلام چنین برمى‏آید كه باید با كسى دوست ‏شد كه دانا باشد، اهل خرد و منطق باشد، خداترس و پروا پیشه باشد، نیكى و احسان را خصلت ‏خویش قرار دهد، صادق و امین باشد، در سختى‏ها رهایت نكند، پشت ‏سرت، حافظ آبرویت ‏باشد، آنچه را براى خود مى‏پسندد براى تو هم بپسندد .
این معیارها، ملاك‏هاى ارزشمندى از «دوست‎گزینى‏» است، به شرط آن كه به كار بسته شود .

تقویت محبت
همه دوست دارند كه رابطه‏هاى دوستانه، دوام یابد، ریشه‎دارتر شود و دچار گسست نگردد . ولى چگونه؟ راه تقویت علاقه و محبت و دوستى چیست؟
«ابراز محبت‏» یكى از روش‏هاست. به فرموده امام صادق علیه السلام: وقتى كسى را دوست دارى، دوستى‏ات را به او بگو، چرا كه این كار موجب ثبات و تقویت محبت مى‏شود.»
باید مواظب بود كه ستایشگرى و قدرشناسى، به «تملق و چاپلوسى‏» كشیده نشود، كه بسى زشت و نكوهیده است .
«احترام و ادب‏»، گام دیگرى است. حیثیت ‏براى همه مهم است و هر كس دوست دارد نزد دیگران موقعیت و احترام داشته باشد و از بى‏حرمتى و تحقیر ناراحت مى‏شود .
برخوردهاى احترام‏آمیز و مؤدبانه، مایه افزایش پیوندهاى قلبى و تقویت دوستى‎هاست .
این ادب، میدان‏هاى گسترده‏اى دارد: در حرف زدن، صدا كردن، جواب دادن، سؤال كردن، هم غذا و همسفر شدن، نشست و برخاست و معاشرت و ... خود را نشان مى‏دهد. آن را دست‏ كم نگیریم .
«گوش دادن‏» و آمادگى و علاقه نشان دادن براى شنیدن حرف‏هاى طرف، توجه و محبت او را هم جلب مى‏كند. گاهى باید سنگ صبور حرف‏هاى دوست و درددل‏هاى دیگرى شد. كم طاقتى و بى‏حوصلگى در گوش دادن به حرف‏هاى دیگران، مایه كاهش علاقه آنان مى‏گردد و نشانه نوعى خودپسندى است .
«هدیه دادن‏» عامل دیگرى براى تقویت دوستى است. سوغات سفر و ارمغان و هدیه، دل‏ها را نسبت ‏به هم مهربان‏تر مى‏كند، چه رابطه‏هاى دوستانه باشد، چه ارتباط خانوادگى و فامیلى .
طبعاً هر چه مهر و علاقه بیشتر باشد، هدیه هم ارزشمندتر خواهد شد، چون سمبلى از همان دوستى و علاقه است. دیگران هم هدایا و تحفه‏ها را به حساب دوستى مى‏گذارند و نشانه محبت مى‏شمارند .
«زبان تشكر»، روشى دیگر در تقویت دوستى است .
بعضى تنها زبانشان به انتقاد و عیبجویى مى‏چرخد. برخى هم خوب مى‏توانند زبان سپاس و تشكر به كار گیرند و از خوبى‏ها و ارزش‏ها و خدمات و محبت‎هاى دیگران تشكر و قدردانى كنند. آن كه زبان شاكر دارد، محبوبیت مى‏یابد، هم نزد خدا، هم نزد خلق خدا .
بر زبان آوردن خوبى‏هاى دیگران، نوعى سپاس است .
به فرموده حضرت رسول اکرم: «بهترین برادران تو كسى است كه خوبى و نیكى تو را نسبت ‏به خودش بر زبان آورد.»
البته باید مواظب بود كه ستایشگرى و قدرشناسى، به «تملق و چاپلوسى‏» كشیده نشود، كه بسى زشت و نكوهیده است .
عوامل دیگرى هم هست كه دوستى‏ها را مى‏افزاید، مثل: سازگارى و تحمل، پوزش‎پذیرى، پاسخ خوب براى رفتار بد، خیرخواهى و دلسوزى، مهمانى و ضیافت، دید و بازدید و تفقد و احوالپرسى، خوشحال كردن دوست، احترام به آراء و نظرات او، خوش زبانى و تواضع و ... كه شرح و تفصیل آن‏ها از حوصله این گفتار بیرون است .

بر هم زننده دوستى‏ها
براى تقویت و ثبات و استمرار دوستى‏ها، هم باید به عوامل تقویت كننده توجه داشت، هم عوامل قطع كننده یا سست كننده این پیوند را شناخت و از آن پرهیز كرد.
از سخنان امام على علیه السلام چنین برمى‏آید كه باید با كسى دوست ‏شد كه دانا باشد، اهل خرد و منطق باشد، خداترس و پروا پیشه باشد، نیكى و احسان را خصلت ‏خویش قرار دهد، صادق و امین باشد، در سختى‏ها رهایت نكند، پشت ‏سرت، حافظ آبرویت ‏باشد، آنچه را براى خود مى‏پسندد براى تو هم بپسندد .

چه كنیم كه با سست ‏شدن محبت‏ها رو به رو نشویم؟
بدگویى و عیبجویى، سبب مى‏شود دوستان خود را از دست ‏بدهیم .
تندخویى و بداخلاقى نیز، دیگران را از دور و بر ما پراكنده مى‏سازد.
توقعات زیاد و گله‏مندى به خاطر هر چیز كوچك و كم اهمیت نیز، صفاى دل‏ها را از میان مى‏برد .
كم ظرفیتى، دروغگویى، صداقت نداشتن، ریاكار بودن، تفاوت ظاهر و باطن و گفتار و كردار، محبت دیگران را زایل مى‏كند .
ناسپاسى و قدر نشناسى نیز رشته محبت را مى‏گسلد .
ترك كردن دوستان در شداید و گرفتاری‎ها، شكست ‏خوردن در «امتحان دوستى‏» است .
كسى مریض شد و مدتى بسترى بود . مى‏گفت: خدا را شكر، خوب شد كه مریض شدم و روى تخت‏ بیمارستان افتادم. گفتند: چرا؟ گفت: براى این كه در این مدت، دوستان واقعى خود را شناختم . بعضى با همه ادعاهایى كه داشتند، حتى یك بار هم نشد به دیدنم آیند، یا حال مرا بپرسند!
بدبینى و سوء ظن، از مهمترین عوامل گسست رفاقت‏هاست. تا مى‏توان خوش‎بین بود، چرا زهر تلخ بدبینى را در جام دوستى‏ها بریزیم و رابطه‏ها را تلخ سازیم و دل‏ها را نسبت ‏به هم، چركین؟
در روابط خانوادگى، گاهى یك سوء ظن، رشته خانواده را از هم مى‏گسلد و تا مرز طلاق یا دعوا و مناقشات هم پیش مى‏رود .
«حسد» ، عامل دیگر قطع دوستى‏هاست .
حسودان از چشم‏ها مى‏افتند و رشك ورزى به داشته‏ها و موفقیت‏هاى دیگران، چه بسا دوستى‏ها را به دشمنى تبدیل مى‏كند .
«خلف وعده‏» كه نوعى «بى‏وفایى‏» است، عامل دیگرى در به هم خوردن رفاقت‏هاست .
«برخورد متكبرانه‏» نیز یكى از این عوامل است .
بارى ... دوست داشتن یك «هنر» است و حفظ دوستى، هنرى مهم‏تر .
امام على علیه السلام فرمود: ناتوان‏ترین افراد كسى است كه نتواند براى خود دوستى فراهم آورد، و ناتوان‏تر از او كسى است كه نتواند دوستان خود را نگه دارد!

منبع:
مجله پرسمان، شماره 15، جواد محدثى

هیچ نظری موجود نیست: