۱۳۸۷ آبان ۲۷, دوشنبه

رضوانه



انیس کنج تنهایی کتاب است
فروغ صبح دانایی کتاب است
بود بی مزد و منت اوستادی
ز دانش بخشدت هر دم گشادی
ندیمی مغز داری پوست پوشی
به سر کار گویایی خموشی
درونش همچو غنچه از ورق پر
به قیمت هر ورق زان یک طبق در
ز یک رنگی همه هم روی و هم پشت
گر ایشان را زند کس بر لب انگشت
به تقریر لطایف لب گشایند
هزاران گوهر معنی نمایند
جامی

آشنایی با کتابخانه بزرگ مرحوم آیة الله العظمی نجفی مرعشی "رحمة الله علیه"

آشنایی با کتابخانه بزرگ مرحوم آیة الله العظمی نجفی مرعشی "رحمة الله علیه"

سرآغاز
کتاب و کتابخانه سنگ زیربناى فرهنگ و تمدن اسلامى است؛ و در آیین مقدس اسلام از ارزش و اهمیت فراوانى برخوردار است. از میان پیامبران الهى، تنها معجزه پیامبر اسلام (ص) «کتاب» است؛ و نخستین پیام آن نیز امر به خواندن(اقرأ).
در روایات نیز به علم، کتاب و نوشتن اهتمام شده است؛ تا آنجا که فراگیرى آن فریضه دینى به شمار آمده و حتى پیامبر اسلام (ص) در هنگامه اى که به مجاهدان شهادت طلب نیاز داشت، مرکّب عالمان را برتر از خون شهیدان مى‌دانست: «مِدادُ العُلَماءِ اَفْضَلُ مِنْ دِماءِ الشُهَداءِ.» تأکید قرآن کریم و روایات معصوم (ع) برفراگیرى دانش، از مهمترین علل و موجبات توجه مسلمانان به کتاب و کتابخانه گردید.
همچنین وصیت حضرت امیرالمؤمنین(ع) خطاب به فرزند ارجمندشان شایسته یادآورى است: «مطالعه آثار و اخبار پیشینیان و سیر در اوضاع و احوال گذشتگان به منزله آن است که انسان در تمام مراحل زندگانى با آنان همسفر بوده و بدین وسیله مى تواند نتیجه همه تجربیات و محصول تحولات چندین ساله آنان را به رایگان به دست آورد. نیز از کلمات آن سرور متقیان (ع) است که فرمود: «الکُتُبُ بَساتینُ العُلَماء؛ کتابها تفرجگاه دانشمندان‌ است.»
علما و فرزانگان اسلامى نیز در توصیف و تعریف کتاب و نقش اساسى آن در انتقال علم و فرهنگ، سخنان بسیارى گفته‌اند، که از آن میان، سخنان جاحظ در این باره چشمگیرتر است. او در مقدمه الحیوان مى نویسد:
«کتاب بهترین پس انداز و خزانه است؛ بهترین همنشین و پشتوانه. معلّمى آرامتر و دوستى سودمندتر و کم زیانتر از کتاب نیست. کجا دیده اى بوستانى در آستین و باغى در بغل جز کتاب.
کتاب همان است که اگر به آن بنگرى، بهره‌ات دهد و زبانت را بگشاید و انگشتانت را در نوشتن مهارت و توانایى بخشد و واژگانت را در سخنورى شکوهمند سازد. با مطالع یک کتاب در یک ماه مى توان چندان دانش آموخت که در یک عمر از افواه رجال به دست نمى آید.»
در همان سده‌هاى نخستین، بسیارى از عالمان، فقیهان، محدثان و دانشوران مسلمان به تدوین علوم اسلامى پرداختند و رساله ها، کتابها و مجموعه هایى ارزشمند در رشته‌هاى گوناگون به نگارش در آوردند؛ و ازاین رهگذر، هزاران کتابخانه تأسیس گردید؛
به گونه‌اى که در مساجد، مدارس، بیمارستانها و آرامگاههاى بزرگان اسلام کتابخانه‌هایى پى‌افکنده شد، لذا تألیف کتاب و تأسیس کتابخانه ها، از آن رو که کارى بس مقدس و لازم شمرده مى شد، شتاب بیشترى گرفت و در اواخرسده دوم و آغاز سده سوم هجرى، با ظهور نضت ترجمه در بغداد، مرکز حکومت عباسیان، به اوج شکوفایى خود رسید. در این دوره برخى از کتابخانه‌ها نه تنها داراى صدها هزار جلد کتاب بودند، بلکه به صورت یک مرکز مهم علمى و تحقیقى در آمدند که صدها دانشمند در آنجا به تدریس، تحقیق، تألیف و تصنیف استغال داشتند. ابن ندیم در الفهرست گوشه هایى از آن همه کوششهاى علمى و فرهنگى را گزارش کرده و اسامى بسیارى از مترجمان، مؤلفان و کتابهایشان را نام برده و در حقیقت نخستین کتابشناسى اسلامى را نگاشته است. پس از وى نیز عالمان دیگرى به فهرست کردن کتابها و کتابشناسى آثار علمى دانشمندان پرداختند.
روند تألیف کتاب و تشکیل کتابخانه ها، با همه تصادمها و جنگ و ستیزهاى سده‌هاى نخستین اسلام، هیچ گاه متوقف نگردید، بلکه با شتابى روز افزون تا اواخر سده ششم هجرى ادامه یافت، اما از سده هفتم، با هجوم ویرانگرانه مغولان، کتابخانه‌هاى اسلامى ـ که اندکى پیش از آن نیز بر اثر حملات پى در پى صلیبیان آسیبهایى دیده بود ـ خسارتهاى فراوانى دید. صدمات جبران ناپذیر، بسیارى از آثار علمى و فرهنگى کتابخانه‌هاى پربار را از میان برد؛ به گونه‌اى که امروز فقط نامى از آنها باقى مانده است.
شناخت دقیق کتابخانه هاى کهن اسلامى، که هسته مرکزى فرهنگ و تمدن بشرى و گنجینه‌اى از میراث عظیم اسلامى بوده اند، ما را در بازشناسى فرهنگ و تمدن اسلامى یارى مى کند. همچنین مسلمانان را با سابقه درخشان خویش آشنا مى‌نماید و راه آینده را فرا رویشان هموار مى‌سازد. ملتها و اقوام دیگر نیز با پیشینه فرهنگى و تمدن غنى اسلام آشنا خواهند شد.
آیت‌الله العظمى مرعشى نجفى ـ قدس سره الشریف ـ که به حق بزرگترین فرهنگبان میراث اسلامى در چهار سده اخیر به شمار مى‌آید، از دیر باز ضرورت این بازشناسى فرهنگى را احساس نمود و از سنین جوانى در جمع آورى ذخایر و میراث عظیم فرهنگى علماى اسلام لحظه‌اى درنگ را جایز ندانست. کوششهاى پیگیر و گسترده ایشان زمانى آغاز شد که غارتگران بین المللى تلاشى همه جانبه را براى تاراج این میراث بشرى آغاز کرده بودند. آیت‌الله مرعشى تا مدتها، یک تنه در مقابل چپاولگران ایستاد و آثار ارزشمند و نسخه هاى بسیار نفیس اسلامى را از چنگ آنها بیرون آورد. همو بود که از دوران جوانى و آغاز تحصیلات عالیه، و آن گاه که طلبه‌اى جوان بود، با چشمپوشى از نیازهاى ضرورى، مانند خوراک و پوشاک، به جمع آورى ذخایر اسلامى پرداخت.
اقدامات مؤثر ایشان، برخى از عالمان و فرزانگان اسلامى را واداشت که به جمع آورى میراث علمى دانشمندان همّت گمارند. حاصل این تلاشها و فداکاریها، تأسیس کتابخانه‌اى بود که اکنون شهره آفاق است و یکى از بزرگترین کتابخانه‌هاى جهان اسلام به شمار مى آید. فرزند ارشد ایشان ، حضرت حجّت الاسلام و المسلمین دکتر سید محمود مرعشى نیز از نوجوانى در کنار پدر بزرگوار خود از دانش کتابشناسى و نسخه‌شناسى بهره کافى برده و اکنون یکى از برجسته ترین کتابشناسان و نسخه شناسان در ایران و جهان است.
حجت‌الاسلام مرعشى در جمع آورى ذخایر این کتابخانه سهم بسزایى دارد. ایشان از دیرباز به این نکته واقف بوده اند که تنها گردآورى میراث اسلامى نمى تواند عامل حفظ و اشاعه آنها باشد، بلکه بایستى شرایطى فراهم آید تا این ذخایر به همگان شناسانده شود و پژوهشگران بتوانند از آنها سود جویند.
در این نوشتار به معرفى کتابخانه بزرگ آیت‌الله الظمى مرعشى نجفى خواهیم پرداخت. بدیهى است که ما از بازگو نمودن تمامى خدمات و مشقات آن بزرگوار ناتوانیم. آنچه آمده است، گوشه هایى از آن همه رنجها و گرفتاریهایى است که براى به دست آوردن این ذخایر بى نظیر بر خود هموار ساخت و این سرمایه سترگ را در طَبَق اخلاص نهاد و به جامعه اسلامى تقدیم کرد تا همگان از آن بهره گیرند.
مراحل شکل‌گیرى کتابخانه
مرحله نخست

هسته اولیه این کتابخانه هنگامى که مؤسس بزرگوار کتابخانه در نجف‌اشرف به تحصیل اشتغال داشتند شکل‌گرفته است. در آن روزگار ارزش و اهمیت میراث اسلامى بر همگان روشن نبود. ایشان نخست فهرستى از کتابهاى ارزشمند خطى و چاپى نادر را که در کمتر کتابخانه‌اى یافت میشد تهیه کرد؛ به امید آن که بتواند به تدریج آنها را به دست آورد.
عدم تمکن مالى و رقیبان قدرتمندى که میراث فرهنگى اسلامى را از کشورهاى اسلامى خارج مى‌ساختند، دو مشکل اساسى بر سر راه ایشان بود. حتى روزى بر سر خرید یک نسخه خطى با نماینده کنسول انگلیس در عراق درگیر شد و شبى را در زندان سپرى نمود.
آیت‌الله مرعشى با انجام نماز و روزه استیجارى، حذف یک وعده غذاى روزانه، کاستن بخشى از مخارج زندگى و کار شبانه در کارگاههاى برنج‌کوبى در نجف‌اشرف ـ پس از فراغت از درس و بحث، و با انگیزه و عشق سرشار به جمع‌آورى میراث و ذخایر اسلامى و فائق آمدن بر مشکلات و شکنجه‌هاى روحى، که در مسیر این هدف مقدس قرار داشت ـ سرانجام به مجموعه‌اى نفیس از نسخه‌هاى خطى و کتابهاى چاپى نایاب دست یازید.
هنگامى که ایشان طلبه بود و در نجف‌اشرف با شهریه‌اى اندک زندگى میکرد، بارها اتفاق مى‌افتاد که ترجیح مى‌داد با این مبلغ کم نیز کتاب بخرد. روزى هم پس از تحمل گرسنگى چند روزه با پول ناچیزشان کتابى خریده و آن را در آغوش گرفته بودند که ناگاه بر زمین مى‌افتند، لیکن همچنان کتاب را در آغوش خود مى‌فشرده‌اند.
گاه با گرو گذاشتن عبا و قبا و یا دیگر لباسهایشان کتاب تهیه میکردند. این همه، گویاى اشتیاق زایدالوصف آن بزرگوار به تهیه کتب پیشینیان و مطالعه و پژوهش و سپس به یادگار گذاشتن آنها براى دیگر طالبان علم است.
با مهاجرت ایشان از عراق به ایران در سال 1342ق، مجموعه‌هاى فراهم شده نیز به ایران انتقال یافت و در منزل شخصى خویش به نگاهدارى از آنها پرداخت؛ و به جمع‌آورى دیگر نسخه‌هاى نفیس همّت گمارد. در همان دوران استادان مشهور دانشگاه به قم مى‌آمدند و از نسخه‌هاى نفیس موجود در منزل ایشان ـ که در هیچ کتابخانه‌اى یافت نمى‌شد ـ بهره مى‌گرفتند. شیخ آقا‌بزرگ تهرانى در تألیف الذریعة، از کتابخانه معظم‌له بیشترین بهره را برده و در جاى‌جاى این اثر از ایشان یاد مى‌کند.
جمع‌آورى تدریجى کتابها و استقرار آنها در چند اتاق در منزل، ایشان را با ضیق مکان مواجه ساخت. از این‌رو، نخست 278 نسخه خطى نفیس را، که بیشتر به فارسى بودند، به کتابخانه دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران اهدا نمود، که در مقدمه جلد اول فهرست نسخه‌هاى خطى آن کتابخانه بدان اشاره شده است. سپس شمار بسیارى از نسخه‌هاى خطى و چاپى دیگر خود را به کتابخانه‌هاى آستان قدس رضوى در مشهد مقدس، آستانه حضرت معصومه (ع) در قم، آستانه حضرت شاه‌چراغ در شیراز، آستانه حضرت عبدالعظیم در شهر رى و مدرسه فیضیه در قم هدیه کردند، که مجموعاً به هزاران جلد مى‌رسد.
مرحله دوم

آیتالله مرعشى پس از تأسیس یکى از چهار مدرسه علمى بزرگ در قم، به نام مدرسه مرعشیه، در سال 1385ق/1965م نخست کتابخانه کوچکى در دو اتاق مدرسه مزبور پى‌افکند. آن‌گاه در سوم شعبان همان سال، مطابق1344 خورشیدى، با انتقال مجموعه‌اى از کتابهاى چاپى و بخشى از نسخه‌هاى خطى به طبقه سوم مدرسه مرعشیه، با حضور معظم‌له و بسیارى از علما و مدرسان حوزه علمیه قم ـ کتابخانه جدید گشایش یافت.
مرحله سوم
استقبال روزافزون پژوهشگران و محققان، این کتابخانه را باکمبود جدى فضا مواجه ساخت. سرانجام چهار سال بعد، زمینى به مساحت هزار مترمربع، روبه‌روى مدرسه مرعشیه که کتابخانه در طبقه سوم آن قرار داشت ـ خریدارى گردید. در سال 1390ق/1970م به دست مبارک آیت‌الله مرعشى کلنگ بناى کتابخانه‌اى بزرگ بر زمین زده شد. آن‌گاه در پانزدهم شعبان 1394/دوازدهم شهریور1353/سوم سپتامبر1974 به نام کتابخانه عمومى آیت‌الله العظمى مرعشى نجفى (ره) با بیش از شانزده هزار جلد کتاب خطى و چاپى و با حضور تعداد بسیارى از استادان و محققان و طلاب حوزه علمیه قم افتتاح گردید. هجوم علاقه‌مندان و مشتاقان استفاده از ذخایر آن کتابخانه دیگر بار مسئولان را بر آن داشت تا در سال 1358ش/1979م پانصد مترمربع دیگر از زمینهاى سمت غربى کتابخانه را خریدارى کنند و به آن ضمیمه نمایند. به این ترتیب، مجموع زیربناى کتابخانه در پنج طبقه بالغ بر 4500 مترمربع گردید.
مرحله چهارم
استقبال بى‌نظیر حوزویان و دانشگاهیان بار دیگر کتابخانه را باکمبود فضا روبه‌رو کرد. به همین دلیل، حضرت امام خمینى(قدس‌سره) طى حکمى در تاریخ 24/12/1367 دولت وقت را موظف نمودند که سریعاً کتابخانه را گسترش دهند. در پى این حکم، ساختمان قدیمى شرکت بیمه ایران از سوى دولت به کتابخانه اهدا شد و تولیت کتابخانه نیز تعدادى از خانه‌هاى پیرامون کتابخانه را خریدارى کرد؛ و در مجموع، غیر از ساختمان قدیمى کتابخانه، زمین آن بالغ بر 2400 متر گردید. سپس بررسى و مطالعات لازم براى آماده‌سازى نقشه‌هاى اجرایى ساختمان جدید آغاز گشت. بدین منظور، کارشناسان ایرانى در طول یک سال و ‌اندى با سفر به کشورهاى مختلف جهان، از ساختمان کتابخانه‌هاى مهم آنها بازدید کردند و پس از بررسى، نهایى آماده و آنگاه طى مراسمى (20ذى‌حجه 22/1410 تیر 13/1369ژوئیه1990) در پى‌گزارش مشروح تولیت کتابخانه مرحوم آیت‌الله مرعشى نجفى (ره) نخستین کلنگ ساختمان جدید را به زمین زدند. در این مراسم، تنى چند از شخصیتهاى برجسته مذهبى، سیاسى، علمى و فرهنگى حضور داشتند. متأسفانه معظم‌له 47 روز بعد روى در نقاب خاک کشید و پایان کار ساختمان جدید را مشاهده نکرد. به جز مرحله نخست، همه مراحل بعدى با پیگیرى و کوشش جدى متولى کتابخانه به انجام رسیده است.
واحدهاى کتابخانه
این کتابخانه، که یک مرکز بزرگ فرهنگى بین‌المللى در جهان است، براى تحقق بخشیدن به اهداف والاى بنیانگذار بزرگوار آن، از مراکز و واحدها و بخشهاى مختلفى تشکیل شده است، که زیر نظر مستقیم تولیت و ریاست کتابخانه انجام وظیفه مى‌نمایند. اینک هریک از واحدها را به شرح زیر بر مى‌شماریم.
1 ـ حوزه متولى و ریاست
متشکل از دفتر کار و اتاقهاى ملاقات متولى، دفتر معاون متولى، دفتر مسئول واحد خواهران، مسئول دفتر متولى. در حال حاضر معاونت و مسئولیت واحد خواهران بر عهده سرکار خانم مرعشى، همسر محترمه متولى کتابخانه است.
متولى کتابخانه بالاترین مقام و مسئول کلیه امور است. همان‌گونه که یادآور شدیم، بنابر اسناد رسمى موجود از سال 1345ش حجت‌الاسلام دکتر سیدمحمود مرعشى، فرزند ارشد و وصیّ بنیانگذار کتابخانه، تولیت و ریاست کتابخانه را برعهده دارند.
1. امور موقوفات وابسته به کتابخانه :
تعدادى ساختمان مسکونى و تجارى در قم و تهران و اصفهان سالها قبل از سوى افراد نیکوکار وقف این کتابخانه گردیده است.
2. روابط عمومى و امور بین‌الملل:
این بخش داراى مسئولیتهایى بدن شرح است: 1. مسئولیت هماهنگى و برنامه‌ریزى میهمانان و بازدیدکنندگان داخلى و خارجى و نیز تهیه و تنظیم اخبار کتابخانه و ارائه آن به رسانه‌هاى گروهى براى آگاهى عموم، 2. ایجاد روابط با مراکز فرهنگى؛ 3. هماهنگى لازم براى مصاحبه و سخنرانیهاى متولى کتابخانه؛ 4. تبلیغات مراسم سالگرد ارتحال بنیانگذار کتابخانه؛ 5. تدارک برگزارى همایشها و نمایشگاههاى ویژه که کتابخانه برگزار مى‌نماید؛ 6. تبلیغات کتابخانه در رسانه‌ها؛ 7. برگزارى اردوهاى مختلف علمى و فرهنگى کارکنان کتابخانه؛ 8. برگزارى مسابقات معارف، حفظ قرآن و حدیث و انتخاب کارمند برتر؛ 9. نظرسنجى از مراجعان و کارکنان و انجام مشاوره‌هاى فرهنگى و پاسخگویى به آنها؛ 10. تنظیم عملکرد و آمارنامه‌هاى ماهانه و سالانه کتابخانه؛ 11. تهیه و تنظیم بروشورهاى مختلف از بیانات و سخنان مؤسس بزرگوار کتابخانه؛ 12. تنظیم و ارائه گزارش سفرهاى علمى متولى کتابخانه، و به طور کلى اخبار مربوط به کتابخانه، به رسانه‌ها. همچنین هماهنگى در روز و تنظیم ساعات بازدیدکنندگان از کتابخانه و آگاه نمودن مسئول تشریفات از ساعات بازدید میهمانان.
3. تشریفات و استقبال:
وظایف این بخش عبارت‌اند از: استقبال از میهمانان و بازدیدکنندگان داخلى و خارجى؛ ارائه توضیحات لازم به میهمانان درباره واحدهاى کتابخانه؛ پذیرایى و تقدیم هدایا به میهمانان برحسب مقام و موقعیت هرکدام؛ تهیه و تنظیم فهرست بازدیدکنندگان و نشانى و مشخصات آنان و متقابلاً ارائه مشخصات کتابخانه به آنان؛ درخواست از میهمانان به منظور ثبت نظریات و دیدگاههاى خود درباره کتابخانه در دفتر یادبود؛ تهیه گزارش مربوط به بازدیدکنندگان و تحویل آن به دفتر متولى براى درج در فصلنامه میراث شهاب؛ پذیرایى از میهمانان بازدیدکننده و فراهم کردن مقدمات اقامت میهمانان خارجى در مهمانسراى کتایخانه یا هتلها.
یادآورى مى‌شود کتابخانه بیشترین روزها پذیراى بسیارى از میهمانان داخلى و نیز شخصیت‌هاى برجسته خارجى است. تاکنون هزاران نفر از مشاهیر دانشمندان و سیاستمداران و پژوهشگران نامدار کشورهاى مختلف جهان از این کتابخانه بازدید نموده‌اند. نام بیشترین آنها در دفتر یادبود کتابخانه آمده است و در آن هریک پس از بازدید از مجموعه، دیدگاه‌هاى خود را کتباً در آن ثبت نموده‌اند. این دفتر گواه بر عظمت مجموعه و شخصیت بى‌نظیر آیت‌الله العظمى مرعشى نجفى است که ایشان را در مراکز فرهنگى جهان از شهرت و اعتبار والایى برخوردار ساخته است. نمى‌توان مسئولان کتابخانه‌اى بزرگ یا دانشگاه معتبرى را در جهان یافت که با نام کتابخانه آیت‌الله مرعشى آشنا نباشد. به گفته متولى محترم کتابخانه که در همایش‌هاى بین‌المللى حضور مى‌یابند آن قدر نام کتابخانه مرعشى شهره آفاق است که بدون استثناء شرکت‌کنندگان در همایش‌ها بانام ایشان و کتابخانه آشنایى کامل دارند.
4. دبیرخانه :
مسئولیت کلیه مکاتبات کتابخانه، اعم از داخلى و خارجى، که پیش‌نویسهاى آن باید به تأیید متولى کتابخانه برسد؛ همچنین تایپ مقاله‌ها، قراردادها، تفاهم‌نامه‌ها، فرم‌هاى داخلى کتابخانه، بایگانى سوابق مکاتبات، ارائه نشانى و مشخصات افراد یا مؤسسات داخلى و خارجى به واحد مراسلات پستى در مورد کتابهاى اهدایى کتابخانه برعهده این واحد است. یادآور مى‌شود که در حال حاضر این کتابخانه با بیش از چهارصد مرکز فرهنگى و کتابخانه‌هاى خارج از کشور ارتباط دارد و با تعدادى از آنها تفاهم‌نامه و یا قرارداد مبادله میکروفیلم و تصویر و یا نشریات منعقد ساخته، که مشخصات و سوابق تمامى آنها در بایگانى دبیرخانه موجود است.
5. واحد خواهران :
این واحد به منظور دستیابى خواهران پژوهشگر به منابع علمى و ذخایر موجود کتابخانه تشکیل شده است؛ و روزهاى جمعه و شنبه کتابخانه به خواهران اختصاص دارد و کارکنان آن نیز از میان خواهران انتخاب شده‌اند. ضمناً محققان و پژوهشگران خواهر که دوره‌هاى کارشناسى ارشد و دکترا را مى‌گذرانند، مى‌توانند غیر از جمعه و شنبه نیز با هماهنگى قبلى با دفتر متولى از منابع مورد نیاز خود بهره گیرند.
6. مراسلات :
نشانى و مشخصات افراد و مراکزى که از سوى کتابخانه براى آنها کتاب ارسال مى‌گردد، به وسیله این بخش از دبیرخانه دریافت مى‌شود. تهیه کتاب و بسته‌بندى و ارسال آن از طریق پست و یا دستى و ارائه قبوض پستى به امور مالى، و به‌طور کلى کلیه امور پستى اعم از نامه و محمولات دیگر، برعهده این بخش است. تولیت کتابخانه باید کتابهاى ارسالى به کتابخانه را انتخاب نماید.
2. مرکز خدمات همگانى
این واحد پاسخگوى مراجعان، اعم از عادى و متخصص، و پژوهشگران خواهر و برادر است. بخشهاى این مرکز به ترتیب عبارت‌اند از:
1. تالار بزرگ ابن‌سینا:
این تالار براى استفاده عموم است و 2200 مترمربع مساحت دارد؛ و داراى 750 صندلى با میزهاى چهار و شش نفره است که متقاضیان هنگام ورود به کتابخانه نخست به مرکز رایانه راهنمایى مى‌شوند و مسئولان مربوطه محل استقرار کتاب متقاضى را مشخص مى‌کنند. آن‌گاه مراجعه‌کننده در جایگاه انتظار، که داراى صندلیهاى متعدد است، قرار مى‌گیرد و پس از چند دقیق کتاب مورد درخواست را از گنجینه کتابهاى چاپى به وسیله کتابرسانهاى برقى به محل کتابرسانى منتقل و به او تحویل مى‌دهند. سپس مراجعه‌کننده وارد تالار مى‌شود و از کتاب مورد نظر استفاده مى‌کند. این‌گونه متقاضیان باید داراى کارت عضویت باشند. در حال حاضر، به طور متوسط دو هزار نفر در دو نوبت، صبح و عصر، از این تالار استفاده مى‌کنند. اعضاى ثابت کتابخانه با احتساب خواهران بالغ بر چهل هزار نفر است؛ و چنانچه ثبت‌نام متوقف نشود، تعداد متقاضیان بالغ بر صد هزار نفرند، زیرا در این کتابخانه غیر از ذخایر مکتوب، کتابهاى چاپى بسیار نایاب و کهن و نفیس وجود دارد که در هیچ یک از کتابخانه‌هاى داخل کشور وجود ندارد. البته تعداد مذکور غیر از پژوهشگرانى است که در تالار شیخ طوسى یا تالار محققان به پژوهش اشتغال دارند.
2. تالار ویژه کتب حوزوى:
در این تالار طلاب حوزه علمیه بدون کارت عضویت و با ارائه هرگونه کارت شناسایى دیگر مى‌توانند از کتابهاى موجود در آن استفاده نمایند.
3. تالار خواجه نصیرالدین طوسى:
این تالار با ظرفیت دویست صندلى به برگزارى همایشها و اجتماعات گوناگون، به ویژه همایشهاى تخصصى کتابدارى، کتاب‌پژوهى، کتابشناسى و نسخه‌شناسى اختصاص یافته است.
4. تالار شیخ مفید:
این تالار ویژه نشستها و کنفرانسهاى مختلفى است که کتابخانه برگزار مى‌نماید.
5. فروشگاه کتاب:
در این فروشگاه نشریات کتابخانه و سایر نشریات و کتب مؤسسه‌هاى گوناگون براى فروش به متقاضیان عرضه مى‌شود.
مرکز منابع و خدمات ویژه (کانون پژوهش)
این مرکز از بخشهاى اصلى کتابخانه تشکیل شده و داراى واحدهایى به شرح زیر است:
1. گنجینه نسخه‌هاى خطى:
در حال حاضر تعداد نسخه‌هاى خطى کتابخانه شصت‌هزار عنوان، مشتمل بر بیش از 31000 مجلد است، که 65 درصد آن به عربى و بقیه به فارسى و اندکى ترکى، اردو، تاتارى، حبشى، پهلوى و لاتین است. این تعداد نسخه خطى هیچ‌گاه ثابت نیست و به طور متوسط هر سال بیش از 750 تا 1000 نسخه خطى نفیس گزینش شده خریدارى و یا اهدایى به این گنجینه افزوده مى‌شود. این نسخه‌ها در موضوعات مختلفى است؛ از جمله: فقه و اصول، کلام و عقاید، منطق و فلسفه، عرفان و تصوف، حدیث، تفسیر و علوم قرآن، ادبیات، اخلاق، طبیعیات، تراجم و رجال و درایه، انساب، علوم غریبه و اعداد، فیزیک، شیمى، ریاضى، جغرافى، هیئت، و نجوم، طب، موسیقى.
در میان این ذخایر نسخه‌هاى منحصر به فرد بسیارى به خطوط مؤلفان مشهور اسلامى و یا با اجازات آنان مزین است؛
کهنترین نسخه بدون تاریخ این گنجینه در حال حاضر بخشى از قرآن کریم به خط کوفى از اواخر سده دوم و سوم هجرى است و نیز قدیمى‌ترین نسخه‌هاى تاریخ‌دار دو جزء ازقرآن کریم به خط کوفىعلى بن هلال، مشهور به ابن‌بوّاب، است که در بغداد به سال 392ق/1002م کتابت نموده. همچنین دو جلد تفسیر التبیان شیخ طوسى که بر خود او خوانده شده مورخ 455 ق / 1076 م، نهج البلاغه شریف رضى سال 469ق اصلیترین و کهنترین نسخه موجود در جهان. اعراب القرآن فرّاء مورخ سال 446ق/1054م.تعدادى نسخه نفیس و کهن دیگر مربوط به ادیان و مذاهب مختلف نیز وجود دارد، که در نوع خود از نفاست ویژه برخوردارند؛ از جمله: دعاهایى از انجیل به خط لاتین در قطع بسیار بزرگ که در هفت سده قبل بر روى پوست نوشته شده و نیز نسخه‌هایى از اوستا به خط پهلوى.
نسخه‌هاى فراوان بسیار کهن و نفیس دیگرى در این گنجینه وجود دارد که در سده‌هاى ششم هجرى به بعد کتابت شده و تعداد بى‌شمارى از آنها نسخه اصل و تاکنون به چاپ نرسیده است. این گنجینه مهمترین و بزرگترین بخش کتابخانه است که آن را از دیگر کتابخانه‌ها متمایز ساخته و شهرت و اعتبار و جایگاه ویژه‌اى دارد. از لحاظ دما و رطوبت، این گنجینه داراى تجهیزات بسیار پیشرفته است از فهرست نسخه‌هاى خطى موجود در این گنجینه تاکنون تعداد سى جلد شامل 12200 نسخه خطى چاپ و منتشر گردیده است؛ و بقیه، که بالغ بر شصت مجلد است، به وسیله گروه فهرست‌نگاران به سرپرستى متولى کتابخانه به تدریخ چاپ و منتشر مى‌گردد. کارکنان این بخش از زمره افرادى هستند که در این زمینه‌ها خبره‌اند و مراجعان را در بازیابى این منابع و شیوه استفاده از آنها یارى مى‌دهند. مسئول گنجینه نیز وظیفه حفظ و حراست از نسخه‌هاى دستنویس را بر عهده دارد و اگر نسخه‌اى به مرمّت و بازسازى یا تحقیق یا فهرست‌نگارى یا میکروفیلم نیاز دارد، باید قبل از انجام کار موافقت کتبى متولى را به دست آورده و آن‌گاه اقدام نماید. ‌البته در پایان وقت ادارى هر روز نسخه‌ها را باید به گنجینه برگرداند. تماس و همکارى تنگاتنگ این بخش با سایر مراکز و واحدهاى کتابخانه برقرار است، زیرا ذخایر موجود در این گنجینه بدون تردید از منابع دست اول پژوهشهاى اسلامى است.
چگونگى جمع‌آورى:
نحوه جمع‌آورى نسخه‌هاى خطى این کتابخانه چنین است:
1ـ بخشى از نسخه‌ها مجموعه‌اى است که از پدر بزرگوار مؤسس و بپیانگذار کتابخانه در نجف‌اشرف به ایشان به ارث رسیده است و تعداد آنها چندان قابل مقایسه با آمار فعلى نیست؛
2ـ بخشى را که معظم‌له در نجف‌اشرف با انجام نماز و روزه استیجارى و حذف یک وعده غذاى روزانه خود و کار کردن شبانه در یک کارگاه برنج‌کوبى فراهم کرده‌اند؛
3ـ بخش دیگرى که ایشان از نخستین روز اقامت در قم تا آخرین روز حیات خود در طول هفتاد سال خریدارى نموده‌اند، که بخش عمده این گنجینه را تشکیل مى‌دهد؛
4ـ بخشى دیگر که متولى کتابخانه در سفرهاى بى‌شمار خود به شهرها و روستاهاى ایران در طول چهل سال گذشته از سوى والد بزرگوار خود خریدارى نموده‌اند، که آن نیز بخش قابل توجهى است و این روند هم اکنون نیز ادامه دارد؛
5ـ بخشى اهدایى و یا وقفى است که از سوى علاقه‌مندان ایشان و دوستداران علم و فرهنگ مکتوب به این کتابخانه اهدا شده است.
2ـ گنجینه نسخه هاى عکسى (تصویرى) :
مشتمل بر بیش از چهار هزار مجلّد که از نسخه‌ که از نسخه‌هاى خطى نفیس موجود در کتابخانه‌هاى خارجى، و اندکى از کتابخا‌نه‌هاى داخلى، تهیه شده است. تاکنون دو مجلد از فهرست نسخه‌هاى عکسى این گنجینه شامل هزار نسخه عکسى چاپ و منتشر گردیده است.
3ـ گنجینه میکروفیلم و میکروفیش :
از دو بخش تشکیل شده است: نخستین بخش میکروفیلم‌هایى است که از بیش از چهارهزار نسخه خطى نفیس موجود در کتابخانه‌هاى بزرگ خارجى و اندکى از داخل کشور تهیه شده؛ و بخش دیگر نسخه‌هاى خطى نفیس موجود در گنجینه این کتابخانه است، که تا امروز تعداد آنها 12200 است. این آمار با ارائه فهرست نسخه‌هاى خطى در هر سال افزایش مى‌یابد. گفتنى است که مجموعه عظیمى از میکروفیش‌هاى فهرست کتب چاپ شده در جهان به زبانهاى مختلف وجود دارد که فهرست نخستین کتابهاى چاپ شده تا پایان سال 1995م را شامل و بالغ بر پنجاه میلیون عنوان کتاب به زبانهاى مختلف جهان است.
4ـ گنجینه اسناد مکتوب :
در این گنجینه بیش از صد هزار سند دستنویس از پنج سده قبل تاکنون وجود دارد که شامل احکام شاهان و امیران و حاکمان، اجازات حدیث به خطوط علماى بزرگ، عقدنامه‌ها، اسناد تملیکى و غیر آنهاست. نیز نامه‌هایى به خطوط علما و مراجع بزرگ، از جمله دهها نامه از حضرت امام خمینى(ره) و دیگر رهبران مذهبى جهان اسلام، در میان آنها موجود است که از سالهاى 1338ق تا زمان حیات مؤسس و بنیانگذار کتابخانه به ایشان نوشته‌اند.
5ـ نمایشگاه دائمى نمونه هایى از نسخه هاى نفیس خطى کتابخانه :
در این نمایشگاه تعدادى از نسخه‌هاى بسیار نفیس خطى کهن، هنرى، علمى، خطوط خوشنویسان، نسخه‌هاى اصل به خطوط مؤلّفان آنها از بیش از هزار سال قبل تا عصر حاضر نگهدارى مى‌شود که ویژه میهمانان بازدیدکننده از کتابخانه است.
6ـ گنجینه آثارعلمى مکتوب و غیر مکتوب بنیانگذارکتابخانه :
در این گنجینه آثار تألیفى آیت‌الله مرعشى، که در موضوعات مختلف علمى است، همچنین نمونه‌هایى از نسخه‌هاى چاپى که ایشان آنها را با دست خود حاشیه‌نویسى کرده‌اند، و نیز نمونه‌هایى دیگر از آثار تألیفى چاپ شده ایشان به ضمیمه البسه و لوازم شخصى آن بزرگوار در آخرین روزهاى حیات نگهدارى مى‌شود و مورد بازدید میهمانان کتابخانه قرار مى‌گیرد.
7ـ گنجینه نسخه هاى چاپى بسیارکهن :
در این گنجینه نمونه‌هایى از نسخه‌هاى چاپى بسیار کهن و نفیس قرار دارد که مشتمل بر نسخه‌هایى به عربى، فارسى، ترکى، لاتین و ارمنى است، که در سده‌هاى دهم و یازدهم هجرى چاپ شده‌اند؛ از جمله: القانون و النجاة ابن‌سینا، به عربى، چاپ 1593م تحریر اقلیدس، از خواجه نصیرالدین طوسى، به عربى، چاپ رم 1593م; نزهة المشتاق، شریف ادریسى، به عربى، در جغرافى، چاپ رم 1592م؛ و نیز نسخه‌هایى از انجیل به لاتین و ارمنى چاپ سده‌هاى 16 و 17م؛ تقویم‌التواریخ، به ترکى، از کاتب چلبى، مؤلّف کشف‌الظنون، چاپ قسطنطنیه به سال 1143ق؛ جهان‌نما، به ترکى، از کاتب چلبى، چاپ قسطنطنیه در سده 12ق؛ کلیات سعدى در دو جلد چاپ کلکته هند سال 1205ق/1791م؛ گلستان سعدى خط اختراعى مقطّع ملکم‌خان ناظم‌الدوله چاپ لندن 1302ق؛ ترجمه کتاب شرایع‌الاسلام محقّق حِلّى به زبان روسى در دو جلد از م.الف. کاظم‌بیک چاپ سن‌پترزبورگ روسیه 1862م؛ ترجمه همان کتاب شرایع‌الاسلام به زبان فرانسه در دو جلد. از آر.ح. کرى فرانسوى چاپ قدیم پاریس؛ مخزن‌الکنوز المشرقیة و معدن الرموز الاجنبیة به آلمانى در ادبیات عربى از نیکلاس گونت سیاوشکى در یک جلد بزرگ چاپ وین اتریش سال 1809م؛ ششمین سفرنامه تاورنیه به ترکیه و ایران به انگلیسى چاپ لندن سال 1678م و تعدادى دیگر از نسخه‌هاى کهن چاپى؛ همچنین شاهنامه فردوسى چاپ بمبئى هند سال 1272ق با تصاویر رنگى دستى. و نیز نمونه‌هایى از نخستین کتابهاى چاپ شده در ایران؛ مانند رساله جهادیه، به فارسى، چاپ تبریز، سال 1234ق؛ مآثر سلطانى، به فارسى، چاپ تبریز، سال 1241ق و غیر آنها.
8ـ گنجینه نسخه هاى چاپ سنگى نادرو کمیاب :
در این گنجینه، نسخه‌هاى چاپ سنگى نادر و کمیاب به زبانهاى فارسى، عربى، ترکى، اردو، ازبکى، تاتارى و... وجود دارد که اوایل سده سیزدهم به بعد در ایران و چند کشور دیگر چاپ شده است و تعداد آنها به بیش از سى‌هزار جلد مى‌رسد.
9ـ گنجینه هاى مرکزى کتابهاى چاپى فارسى، عربى، ترکى،اردو و غیرلاتین :
این گنجینه‌ها به علت گستردگى و حجم بالاى کتابهاى آن، در حال حاضر صدها هزار مجلد است و در سه طبقه از ساختمان جدید قرار داده شده است. بخش نخست در گنجینه شماره یک و در طبقه دوم ساختمان؛ بخش دوم در گنجینه شماره دو و در طبقه سوم کتابخانه؛ و بخش سوم در گنجینه شماره سوم در طبق چهارم کتابخانه قرار گرفته است. گنجایش کتاب در این گنجینه‌ها در مرحله نخست یک و نیم میلیون جلد و در مراحل بعدى با استقرار قفسه‌هاى ریلى بالغ بر پنج میلیون جلد است.
10ـ گنجینه روزنامه ها و مجلات ادوارى :
در این گنجینه تاکنون بیش از 2500 عنوان مجله و روزنامه به زبانهاى فارسى و عربى و ترکى و اردو (غیرلاتین) وجود دارد که در میان آنها تعدادى از مجلات و روزنامه‌هاى چاپ سنگى از عصر قاجار و نیز مجلاتى قدیمى به زبان عربى چاپ کشورهاى اسلامى از صد سال قبل به چشم مى‌خورد.
11ـ گنجینه کتابهاى مرجع و قفسه باز :
این گنجینه ویژه استفاده پژوهشگران و محققانى است که از مراکز آموزشى کشور و یا مؤسسات فرهنگى معرفى شده و در تالار شیخ طوسى کتابخانه از آن استفاده مى‌نمایند.
12ـ گنجینه فهارس نسخه هاى خطى اسلامى کتابخانه هاى جهان:
در این گنجینه فهارس نسخه‌هاى خطى اسلامى بیش از شصت کتابخانه در جهان، از جمله ایران، به زبانهاى مختلف وجود دارد که یکى از گنجینه‌هاى تخصصى کتابخانه است و در نوع خود از کامل‌ترین و کم‌نظیرترین آرشیوها به شمار مى‌آید. همچنین کتابهاى علوم کتابدارى، اطلاع‌رسانى، کتابشناسى و کتاب‌پژوهى در این گنجینه مستقر است، که بیشتر مورد استفاده فهرست‌نگاران نسخه‌هاى خطى کتابخانه و نیز پژوهشگران مرکز دائرة‌المعارف کتابخانه‌هاى جهان قرار مى‌گیرد.
13ـ گنجینه کتابهاى چاپى و مجلات و روزنامه هاى لاتین:
در این گنجینه دهها هزار جلد کتاب چاپى به بیش از چهل زبان خارجى چاپ کشورهاى مختلف جهان و نیز بخشى از روزنامه‌ها و مجلات لاتین وجود دارد که تعداد آنها روبه افزایش است. برخى از عناوین موجود در این گنجینه از کتب نفیس و کهن به شمار مى‌آیند که سابقه چاپ آنها به صدوپنجاه تا دویست سال قبل برمى‌گردد.
14ـ آرشیو کتب ممنوعه:
در این مجموعه کتابهاى ممنوعه که باعث گمراهى افراد مى‌شوند گردآورى شده و از دسترس عموم دور نگاه داشته شده است. تنها محققان و پژوهشگرانى که در نقد و ردّ آنها بررسى و تحقیق مى‌نمایند و مورد تأیید کتابخانه هستند، از این آرشیو استفاده مى‌کنند. کتابهاى این آرشیو مشتمل است بر کتب گروهکهاى ملحد و ضدمذهب، مسلکهاى غیرشناخته شده و غیررسمى و کتبى که بر ضدّ اسلام و علیه پیامبران و ائمه اطهار (ع) نوشته شده باشد.
15ـ گنجینه اطلسها و نقشه هاى جغرافیایى:
در این گنجینه تعدادى از نقشه‌هاى جغرافیایى قدیم و جدید و اطلسهاى کشورهاى جهان و نیز منابع و مراجع جغرافیایى و نقشه‌بردارى به زبانهاى مختلف جمع‌آورى گردیده است. این نقشه‌ها به صورت رول و هر یک در محفظه مخصوص قرار دارد.
16ـ گنجینه کتابهاى چاپى مکرر:
این گنجینه اختصاص به کتابهاى چاپى مکرر دارد که مورد نیاز کتابخانه نیست و آنها براى شعبه‌هاى این کتابخانه در شهرستانها اختصاص یافته و به یارى خداوند در چند شهر، از جمله تهران، شعبه کتابخانه دایر خواهد شد.

منبع:http://www.tebyan.net/Literature_Art/Museums_CulturalCentres/2005/11/14/14095.html

كتاب در اسلام


كتاب در اسلام :

"كتاب" كلمه‌ای عربی و از ریشه "كَتَبَ"، به معنی پیوستن اجزای مختلف یك چیز به همدیگر است. استعمال مجازی آن برای نوشتن، به‌واسطه پیوند دادن حروف و كلمات در امتداد "سطر" است. گاهی به‌پیوستن الفاظ در كلام نیز كتاب گفته‌اند. لفظ "كتاب" بر چند مصدر و به معنای "نوشتن" است، ولی اصطلاحآ بر هر "نوشته" مدون و غیرمدون اطلاق می‌شود.
برای آگاهی از شأن كتاب در اسلام، می‌باید كه شأن آن را در قرآن مجید و اخبار نشان داد.
الف. كتاب در قرآن.
در قرآن كریم، علاوه بر مصدر "كَتَبَ" و مشتفات آن، الفاظ دیگری نزدیك به همین معنا استعمال شده است كه از اهم آنها، مشتقات مصادر "سَطْر"، "رَقَمْ"، "نَسْخ"، "زِبَر"، و "صُحُف" قابل ذكر است. البته هیچ‌یك از این كلمات مترادف، دارای معنای كاملا مشابه و یكسان با یكدیگر نیستند، بلكه هر كدام واجد وجه خاصی هستند كه دیگری فاقد آن است .واژه كتاب در معنای "نوشتن" 360 بار در قرآن مجید آمده است. این موارد را می‌توان به دو وجه كلی "رمزی" و "متعارف" تقسیم كرد .
1. وجه رمزی.
در این وجه، لفظ كتاب و مشتقات آن به دو قسم مشخص قابل تقسیم است :
1-1. رمزی تكوینی
در این معنا، كلمات بر عالم وجود اطلاق می‌شود: "هیچ جنبده در روی زمین نیست و هیچ پرنده‌ای با بال‌های خود در هوا نمی‌پرد مگر آنكه چون شما امت‌هایی هستند ما در این كتاب هیچ چیزی فرو گذار نكرده‌ایم..." ( انعام: 38).
1-2. رمزی تشریعی.
در این معنا، لفظ كلمات و تركیبات آن برای شریعت‌گذاری آمده است اهم موارد آن اینها هستند:
1-2-1. علم الهی. "خداوند هر چه را كه خواهد محو می‌كند و ــ یا ــ تثبیت می‌نماید و "ام‌ّالكتاب" نزد اوست" ( رعد: 39)؛ "ما بدانچه زمین از آنها بكاهد، كاملا آگاه هستیم و كتاب محفوظ نزد ماست"؛ "به راستی این قرآن ارجمند است ــ كه ــ در كتاب مكنون است" ( واقعه: 77، 78).
1-2-2. اراده الهی. "خداوند نوشته (كتب = اراده كرده )است كه من و پیامبرانم حتمآ پیروز خواهیم بود..." ( مجادله: 21).
1-2-3. حكم الهی. "بر بنی‌اسرائیل نوشتیم (كتبنا = حكم كردیم) هر كه شخصی را بدون حق قصاص و یا بی‌آنكه فساد و فتنه‌ای در زمین كرده باشد به قتل رساند، چنان است كه تمام مردم را كشته باشد" ( مائده: 32).
1-2-4. ایجاب و وجوب. "روزه بر شما نوشته (كُتِبَ = واجب) شد، همان‌گونه كه بر پیشینیان شما نوشته (كُتِبَ = واجب[)شده بود" ( بقره: 183).
1-2-5. ثبت و نگهداری. "كسی كه نیكوكاری كند و اهل ایمان باشد، كوشش وی ضایع نخواهد شد و ما برای او می‌نویسیم (كاتبون = ثبت می‌كنیم)" ( انبیاء: 94).
1-2-6. كتاب آسمانی. "هر كه به خداوند و فرشتگان و كتاب‌ها و پیامبران او و روز رستاخیز كافر شود، به راستی كه به گمراهه دوری منحرف شده است" ( نساء: 136).
1-2-7. دلیل ثابت و معتبر. "و از میان مردم كسی هست كه درباره خداوند مجادله می‌كند، بدون شناخت و بی‌آنكه هدایتی یافته و یا كتابی روشنگر (= دلیلی معتبر) داشته باشد" ( حج: 80).
آنچه از موارد استعمال لفظ كتاب و سایر الفاظ مترادف و مربوط با آن و مشتقات آنها در قرآن كریم استنباط می‌شود آن است كه كتاب و كتابت در فرهنگ آسمانی اسلام دارای ریشه‌ای عینی و مینوی است و از عالم ملكوت و از سرچشمه فیض اقدس الهی نشأت می‌گیرد .
2. وجه متعارف.
در این وجه، مراد از "كتاب"، نوشته‌ای است كه بر كاغذ یا پوست و یا لوح نقش بسته است، خواه به‌صورت برگ و طومار و لوح باشد و خواه به‌صورت مدون و مجتمع.
در هیئت صحیفه كه امروز مدلول خاص لفظ كتاب است، به همین ترتیب، مشتقات فعلی و اسمی كتاب نیز بر معنای متعارف نوشتن دلالت دارند. "و اگر ما بر تو كتابی كاغذین از آسمان فرود آوردیم تا مدعیان آن را با دست‌های خود لمس كنند، باز آن كسانی كه كفر می‌ورزند خواهند گفت كه این جز سحری آشكار نیست" ( انعام: 7)
دسته بندی ها
اسلام مجموعه آثار مكتوب را به دو قسم "نافع" و "مضر" یا "هادی" و "مضّل" تقسیم می‌كند: هر نوشته كه نتیجه عملی آن ترغیب مردم به تقوا و ایمان و عمل صالح، یعنی به‌كار بستن رهنمودهای اصولی قرآن حكیم باشد، "نافع" است و هر اثر مكتوب كه موجب برانگیختن و تشویق افرادی در موقعیت‌های مختلف به ارتكاب مفاسدی شود كه مورد "نهی" آن كتاب مقدس قرار گرفته است، در زمره "كتب ضالّه" یا كتب مضر خواهد بود. اما "نفع" و "ضرر" نیز دارای مراتب و درجات است. ملاك تشخیص نفع و ضرر یك نوشته و تعیین درجه خاص آن به سه مبنای اصلی رجوع دارد كه می‌بایست توامآ لحاظ شوند:
1) ماهیت كتاب؛
2) قابلیت و اهلیت مطالعه‌كننده؛
3) مقتضیات خاص دوره تاریخی
پیش از این، ماهیت كتاب موردبحث واقع شد، اما در مورد اصل دوم بسا موقعیت سنی، جنسی، روانی، اجتماعی، و فرهنگی یك فرد یا گروهی از مطالعه‌كنندگان مواجهه آنان را با برخی مكتوبات حتی رحمانی به نتیجه منفی رهنمون سازد:"ضاله" دانستن كتب بسیاری از عرفا و حكما، عمدتآ به‌واسطه نگرانی از گمراهی خواننده بوده كه اهلیت و قابلیت لازم را نداشته‌اند.
به‌عكس، چه بسیار كتب شیطانی كه برای اهل تحقیق و صاحبان بینش، مفید فایده عبرت است؛ زیرا بنابر تعلیم قرآن مبین، دستاوردهای بشری از دو صورت خارج نیست: یا "كلمه پاك" است كه یادگار رحمانی و حقانی است و می‌بایست به‌عنوان "اسوه حسنه" پیروی شود؛ و یا "كلمه پلید" و اثری شیطانی و باطل است كه در این صورت، علاوه بر مقابله شایسته با آن، می‌بایست كه همواره آیینه عبرت صاحبان بینش (اولوالالباب) باشد .
بدین‌ترتیب، نگارش كتب ضاله در صورتی كه اضلالی در خارج ایجاد نكنند، محكوم به حرمت نیست و كتب حق، در صورتی كه باعث گمراهی در خارج شود، محكوم به حرمت خواهد بود .
اما اصل سوم، خصوصآ راجع به این حقیقت است كه با تغییر احوال تاریخی یك جامعه، بسیاری از موارد تشخیص ضرورت‌های شرعی تغییر می‌یابد. بی‌آنكه نفس احكام شرع دچار تبدیل شده باشد. مثلا در زمانی كه هنوز آثار شرك كهن به صورت یك خطر بزرگ فرهنگی جوامع اسلامی را تهدید می‌نمود، اشاعه آن دسته از كتب و آثار هنری كه به "هنرهای تجسمی" اختصاص داشت، منع گردیده بود؛ ولی با توسعه تدریجی مذهب توحید و ریشه‌كن شدن كامل معتقدات مشركانه جاهلی، ضرورت منع كتب تصویری از میان برخاست و حتی زیباترین نقوش به كتب و اماكن مقدس مذهبی اختصاص یافت. به‌عبارت دیگر تا زمانی كه حقیقت هنرهای تجسمی به شیطان و طاغوت رجوع داشت، در فرهنگ اسلامی مردود و مطرود بود، ولی آنگاه كه مظهر و مجلای جلوه رحمانی قرآن قرار گرفت. از "مشروعیت" و "حرمت" خاص برخوردار شد . به همین علت بود كه صاحب جواهر فقیه بزرگ شیعی، فتوا داد كه
"بسیاری از كتب مخالفان و ملل فاسد در این روزگار به‌علت نقص و بی‌ارزش‌سازی آنها، از سوی علما، از عنوان "ضِلال"، خارج شده‌اند".
ب. كتاب در اخبار.
اخبار و روایات متعدد شیعه و سنی، نخستین آفریده خداوند را "قلم" دانسته‌اند. هر چند قلم در این معنا دارای وجه رمزی تكوینی است و قضای الهی را افاده می‌كند، ولی انتخاب آن به‌عنوان رمز اراده پروردگار در پدید آوردن نطفه جهان هستی، از اعتبار ملكوتی قلم در حكمت اسلامی حكایت دارد .امام صادق (ع) دراین‌باره می‌فرماید:
"نخستین چیزی كه خداوند آفرید "قلم" بود. پس بدان گفت: بنویس، و قلم هر چه را كه بود و آنچه را كه تا روز رستاخیر پدید می‌آید، نوشت"
نزول وحی نیز بر پیامبر اسلام (ص) با امر خواندن آغاز می‌شود و تعلیم و تعلم ناسوتی و لاهوتی مبتنی بر "قلم" مُلكی و ملكوتی را مورد تأكید قرار می‌دهد: "نام پروردگارت را بخوان كه بخشنده‌ترین است. همان كه به‌واسطه "قلم" تعلیم داد. او آنچه را كه انسان نمی‌دانست، به وی آموخت" ( علق: 1-5).
امام صادق (ع) در باب حكمت "نوشتن"، به رابطه مستقیم بین "ثبت مطلب" و "ثبات قلب" اشاره می‌كند:
"دل به نوشته اعتماد پیدا می‌كند" . این معنا، ناظر به ظاهر و باطن نوشته است؛ زیرا اشاره به اعتماد نویسنده به بقای نوشته خویش و نیز اعتماد خواننده به اعتبار مطلب موردنظر دارد؛ چه امكان حفظ نوشته و موارد استفاده آن، همواره موجب اطمینان خاطر طرفین است و با گفت‌وشنود موقت و ناپایدار در زمان و حافظه، قابل قیاس نیست. از پیامبر اسلام (ص) منقول است: "علم را با نوشتن به دام افكنید" .
در برخی روایات، گذشته از آثار تاریخی و اجتماعی خاصی كه بر كتاب مترتب است، گاه نفس "كتاب" به‌عنوان ملجأ و پناهگاهی برای انسان، مورد عنایت خاص قرار گرفته است. غرض از كتاب در این معنا، كتب رحمانی است كه موجب یقین و ایمان و اطمینان قلب است و آرامش گمشده انسان را به وی بازمی‌گرداند. از امام صادق (ع) روایت شده است كه "بنویس و دانش خود را در میان برادران دینی خود منتشر ساز. پس چون زمان مرگ تو فرا رسد نوشته‌های خود را به پسرانت میراث ده، زیرا برای مردمان، عصر فتنه و آشوبی فرا خواهد رسید كه در آن دوران جز "كتاب" مونسی نخواهند داشت"
در فرهنگ معنوی اسلام، كتاب و نوشته واجد چنان حرمتی است كه نه فقط آثار رحمانی و حقانی را در حریم قدس خود جای می‌دهد، بلكه هیچ نوشته‌ای را مستوجب "سوختن" نمی‌داند. در كتاب معتبر و معروف اصول كافی، باب ویژه‌ای با عنوان "نهی از سوزاندن كاغذهای مكتوب" گشوده شده كه مشتمل بر روایات متعدد است .
این نكته تا آنجا كه مربوط به امحای كتب ضاله باشد، تداعی‌كننده تأكید شدید شارع مقدس اسلام به حفظ حرمت "قلم" در عین مبارزه با آثار مكتوب شیطانی و باطل است.
گذشته از تأكید پیامبر اسلام (ص) و امامان شیعی (ع) و دیگر بزرگان دینی بر نوشتن كتاب و ثبت دانش‌های خود، دستورات روشن و مؤكدی نیز در تشویق نامه‌نگاری و بیان اسلوب آن و توجه به اسلوب خط و رعایت موازین آن نیز صادر شده است .
بدین‌ترتیب، التفات خاص قرآن مجید به كتاب و كتابت و روش پیامبر اسلام (ص) كه در حیات خویش اُسرای باسواد را به شرط آموزش خواندن و نوشتن به بی‌سوادان، آزاد می‌فرمود و یا گروهی از اصحاب خویش را به آموختن علوم و زبان‌های بیگانه مكلف ساخته بود؛ منشأ ظهور فرهنگ جدیدی گردید كه گسترش برق‌آسای آن در مدتی كمتر از یك ربع قرن، پهنه‌های مدنیت رومی، یونانی، ایرانی، و هندی را فرا گرفت و تمدن جدیدی را در تاریخ بشر پدید آورد
منبع : محمدحسن رجبی -دایره المعارف کتابداری و اطلاع رسانی
سايت تبيان

۱۳۸۷ آبان ۳, جمعه

۱۳۸۷ مهر ۲۵, پنجشنبه

تاليفات و آثار علمي شيخ بهايي

تاليفات و آثار علمي شيخ بهايي
شيخ بهايي(ره) يكى از پر بركت‏ترين علماى جهان اسلام از نظر تاليف و تنوع در آن بوده‏ است. برخى تعداد تاليفات او را با توجه به رساله‏ها و تحشيه‏ها(حاشيه نويسي‌ها) و تعليقه‏ها، به عدد 200جلد رسانده‏اند، ولى تازه‏ترين تحقيق در اين مورد، تلاش و كوشش دانشمند محترم، جناب آقاى دكتر محمدباقر حجتى، از اساتيد محترم دانشگاه تهران است كه به‏ كنفرانس دمشق (در مورد شيخ بهايى) ارائه داده‏اند و نشريه‏ «الثقافة الاسلامية‏» در شماره پنجم آن را نشر داده است. ايشان بر حسب تتبع و تفحص كاملى كه داشته است، تعداد آنها را 123 جلد اعلام مى‏كند و بر حسب دسته‏بندى كه دارد، مى‏نويسد:

الف- كتاب‌هاي فقهي (29 جلد):
اثنى عشريات خمس:
1- نماز ، 2- زكوة، 3- روزه،‌ 4- حج ، 5- پاسخ سؤال شاه عباس، 6- پاسخ سؤالات شيخ صالح جابرى، 7- اجوبه مسائل جزائريه، 8- احكام سجود و تلاوت، 9- جامع عباسى ، 10- جواب مسائل شيخ جار
11- حاشيه بر ارشاد الاذهان علامه حلى، 12- حاشيه بر قواعد علامه، 13- حاشيه بر قواعد شهيد اول
14- حاشيه بر احكام الشريعه علامه حلى، 15- الحبل المتين ، 16- الحريرية ، 17- الذبيحيه ، 18- شرح فرائض نصيريه خواجه نصير الدين طوسى ، 19- فرائض بهائيه(بخش ارث)، 20- قصر نماز در چهار مكان
21- مسح بر قدمين، 22- مشرق الشمسين و اكسير السعادتين، 23- رسالة في مباحث الكر ، 24-رسالة في القصر و التخيير في السفر ، 25- شرح رسالة في الصوم ، 26- شرح من لا يحضره الفقيه
27- رسالة في فقه الصلوة، 28- رسالة في معرفة القبلة ، 29- رسالة في فقه السجود.

ب- كتاب‌هاي در موضوع علوم قرآنى(9 جلد):
30- حاشيه انوار التنزيل قاضى بيضاوى، 31- حل الحروف القرآنية، 32- حاشيه كشاف زمخشرى ، 33-اساله خواجه ، 34- تفسير عين الحيوة ، 35- العروة الوثقى ، 36- تفسير آيه شريفه فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى الكعبين كه در اربعين به تفصيل آمده است. 37- تاويل الآيات ، 38- اكسير السعادتين (آيات الاحكام) .

ج- كتاب‌هاي در زمينه حديث (2 جلد):
39- حاشيه كتاب ‏«من لا يحضره الفقيه‏»،‌ 40- اربعين(كه ترجمه آن توسط نگارنده انجام پذيرفته است.)

د- كتاب‌هاي ادعيه و مناجات(6 جلد):
41- حاشيه بر صحيفه سجاديه ، 42- الحديقة الهلاليه ، ‏43- الحديقة الاخلاقية ، 44- شرح دعاى صباح
45- مصباح العابدين ، 46- مفتاح الفلاح في عمل اليوم و الليلة .

ه- كتاب‌هاي اصول اعتقادات(5 جلد):
47- اثبات وجود القائم، 48- اجوبة سيد زين الدين، ‌49- الاعتقادية ، 50- مقارنه بين اماميه و زيديه، 51- وجوب شكر المنعم .

و- كتاب در زمينه اصول فقه(5 جلد)
52- زبدة الاصول، 53- شرح عضدى، 54- حاشيه زبدة الاصول، 55- شرح حاشيه خطائى ، 56- الوجيزه .

ز- كتاب‌هاي رجال و اجازات(8 جلد):
57- اجازه او به ميرداماد، 58- اجازه او به مجد الدين، 59- حاشيه خلاصة الاقوال علامه حلى، 60-حاشيه رجال نجاشى، 61- حاشيه معالم العلماء ابن شهر آشوب مازندرانى، 62- طبقات الرجال، 63-الفوائد الرجاليه، 64- الاجازات .

ح- ادبيات و علوم عربى(28 جلد):
65- اسرار البلاغه، 66- تخميس غزل خيالى بخارايى، 67- تهذيب البيان، 68- تعزيت نامه، 69- حاشيه بر مطول تفتازانى ، 70- ديوان اشعار فارسى و عربى ، 71- رياض الارواح ، 72- شير و شكر، 73- طوطى نامه(شامل 2500 بيت) ، 74- فوائد صمديه، ‌75- قصيده در مدح پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله)
76- كافية، 77- كشكول(5 جلد) ، 78- لغز الفوائد الصمدية، 79- لغز القانون، 80- لغز كافيه ، 81- لغز كشاف ، 82- محاسن شعر سيف الدوله ، 83- المخلاة ، 84- مكتوب او به سيد ميرزا ابراهيم همدانى،
85- سوانح سفر الحجاز، معروف به مثنوى نان و حلوا ، 86- نان و پنير، 87- وسيلة الفوز و الامان في مدح صاحب الزمان(عج)، 88- پند اهل دانش به زبان گربه و موش .

ط- وقايع الايام(1 جلد):
89- توضيح المقاصد في ما اتفق في ايام السنة .

ى- رياضيات(20 جلد):
90- اسطرلاب، 91- انوار الكواكب ، 92- بحر الحساب ، 93- التحفه(اوزان شرعى) ، 94- تحفه حاتمى ، 95- تحقيق جهت قبله، 96- تشريح الافلاك، 97- حاشيه تشريح الافلاك ، 98- حاشيه شرح التذكره خواجه نصير الدين طوسى در هيات،‌ 99- حاشيه شرح قاضى زاده روحى ، 100- الحساب ، 101- حل اشكال عطارد و قمر، 102- خلاصة الحساب و الهندسه ، 103- شرح صحيفه ، 104- صحيفه در اسطرلاب،‌ 105- استعلام، 106- تقويم شمس با اسطرلاب ، 107- القبله، ماهيت و علامات آن ، 108-معرفة التقويم،‌ ‏109- جبر و مقابله .

ك- حكمت و فلسفه(3 جلد):
110- انكار جوهر الفرد، 111- الوجود الذهنى، 112- وحدت وجود .

ل- علوم غريبه(4 جلد):
113- احكام النظر الى كتف الشاة، 114- رساله جفر ، 115- جفر ،‌ 116- فالنامه ،
و چند جلد كتاب ديگر كه موضوعات آنها مشخص نشده است، مانند: شرح ‏حق المبين، الصراط المستقيم، القدسيه و ...

منبع:
فقهاى نامدار شيعه، عقيقى بخشايشى .

طنز و شوخ طبعی در کشکول شیخ بهایی

طنز و شوخ طبعی در کشکول شیخ بهایی


در شماره سی و هفتم از مجموعه کتاب های مترو ، از کشکول شیخ بهایی، طنز و شوخ طبعی‌های موجود در كشكول شیخ بهایی توسط مهدی تمیزی استخراج شده كه چند حکایت از این مجموعه را در اینجا ذكر می‌نماییم:

- مردی زمینش را به مبلغی فروخت و در برابر آن اسبی خرید . حکیمی به او رسید و گفت: "دانستی که چه معامله‌ایی کردی؟ چیزی را که به آن سرگین می‌دادی و در برابرش جو می‌گرفتی، با چیزی عوض کردی که باید به آن جو بدهی و در برابرش سرگین بگیری! "

- یکی از یکی دیگر درخواست کرد، تا مبلغی را با مهلت یک ماهه به او قرض دهد . آن یکی گفت: "اکنون مبلغی را که می‌خواهی ندارم . اما می‌توانم به جای یک ماه به تو یک سال مهلت بدهم! "

- پارسایی مقداری گندم برای پیرمرد آسیابانی برد و به او گفت: "هر چه سریع‌تر گندم‌های مرا آرد کن، اگر نه نفرین می‌کنم تا الاغ تو به صورت سنگی درآید." آسیابان پیر ، نگاهی به او کرد و گفت: "اگر راست می‌گویی، الاغ را رها کن و دعا کن تا گندم‌هایت به صورت آرد درآید!"

- مردی به صاحبخانه‌ی خود گفت: "زحمت بکشید و ستون این سقف را تعمیر کنید که به شدت صدای شکستگی می‌کند." صاحبخانه گفت: "نگران نباش، ستون در حال ذکر گفتن است!" مرد گفت: "البته که نگران نیستم ، فقط می‌ترسم نازک دلی در او ایجاد شود و سجده کند! "

منبع:
مجموعه کتاب‌های مترو ، ش 37 ، مهدی تمیزی .سايت تبيان

نابغه دهر، شیخ بهایی






نابغه دهر، شیخ بهایی
شیخ بهاء الدین محمد عاملى‏«شیخ بهائى‏» (متولد953-متوفى 1030 یا 1031 ه.ق)
«شیخ بهاء‌الدین محمد عاملى، معروف به ‏«شیخ بهایى‏»، اهل جبل عامل‏ است. در كودكى همراه پدرش شیخ حسین بن عبد الصمد كه از شاگردان شهیدثانى بوده به ایران آمد. شیخ بهایى از این رو كه به كشورهاى مختلف مسافرت ‏كرده و محضر اساتید متعدد در رشته‏هاى مختلف را درك كرده، و به علاوه داراى ‏استعداد و ذوقى سرشار بوده است، مردى جامع بوده و تالیفات متنوعى دارد. هم ‏ادیب بوده و هم شاعر و هم فیلسوف و هم ریاضیدان و هم فقیه و هم مفسر. ازطب نیز بى‏بهره نبوده است. اولین كسى است كه یك دوره فقه غیر استدلالى به ‏صورت رساله عملیه به زبان فارسى نوشت. آن كتاب همان است كه به نام ‏«جامع ‏عباسى‏» معروف است. شیخ بهایى چون فقه رشته اختصاصى و تخصصى‏اش ‏نبوده، از فقهاء طراز اول به شمار نمى‏رود، ولى شاگردان زیادى تربیت كرده ‏است. ملا صدراى شیرازى و ملا محمدتقى مجلسى اول (پدر مجلسى دوم، صاحب كتاب بحارالانوار) فاضل جواد صاحب آیات الاحكام از شاگردان ‏اویند.
منصب شیخ الاسلامى ایران پس از محقق كركى ‏به شیخ على منشار پدر زن شیخ بهایى رسید و پس از او به شیخ بهایى رسید.
همسر شیخ بهایى كه دختر شیخ على منشار بوده است، زن فاضله و فقیهه بوده ‏است. شیخ بهایى در سال‏953 به دنیا آمده و در سال 1030 یا 1031 درگذشته ‏است. شیخ بهایى ضمنا مردى جهانگرد بوده، و به مصر، شام، حجاز، عراق، فلسطین، آذربایجان، و هرات مسافرت كرده است. (1)
در آسمان علم و فقاهت، گاهى ستارگانى طلوع كرده‏اند كه غیر از فروغ شعر و نویسندگى، داراى پرتو نبوغ و مواهب فطرى دیگرى هم بوده‏اند. یكى از همین نوابغ، بدون شك شیخ بهاء الدین عاملى، معروف به ‏«شیخ بهایى‏» است. شیخ بهایى نه تنها در فقه و حكمت و ریاضیات و لغت و حدیث دست داشته است، بلكه او واجد كمالات و حایز علوم معقول و منقول بوده است. هنوز داستان‌هاى حیرت‏آورى كه از شگفتی‌هاى ‏علمى اوست، در افواه مردم جریان دارد و حقا مى‏توان گفت ‏شیخ بهایى نه تنها عالم ‏كم نظیرى است، بلكه در نوع خود شخصى بى‏مانند است. اطلاعات وسیعى كه شیخ‏ بهایى در رشته‏هاى مختلف داشته، به شهرت وى كمك بسیارى كرده است و تنها طبقه ‏خواص و اهل مطالعه نیستند كه او را مى‏شناسند، بلكه توده مردم هم با اسم او آشنایى ‏كامل دارند.
ولادت
بهاء الدین محمد بن عز الدین حسین بن عبد الصمد بن شمس الدین محمد بن ‏على بن حسین بن محمد بن صالح حارثى همدانى عاملى جبعى، معروف به ‏«شیخ بهایى‏»، حكیم و فقیه و عارف و منجم و ریاضیدان و شاعر و ادیب و مورخ بزرگ، درسال‏ 953 ه.ق در بعلبك از توابع جبل عامل در یك خاندان علم و دانش كه تبار و نسب خود را به ‏«حارث همدانى‏» یكى از یاران مخلص على(علیه السلام) مى‏رسانند، پا به‏ عرصه حیات نهاد. پدر عالیقدر او، عالم بزرگوار، شیخ حسین فرزند عبدالصمد حارثى (متوفى 984 ه.ق)، یكى از شاگردان مبرز فقیه نامدار شیعه، مرحوم شهیدثانى (مستشهد 966 ه.ق) است. او كه خود صاحب نظر بوده و كتبى در فقه و اصول و علوم ‏متداول عصر خود داشته است، پس از شهادت شهید ثانى، در ایام جوانى، در اثر سختگیری‌ها و كارشكنی‌هایى كه در امور شیعه در جبل عامل پیش آمده بود، به ایران ‏منتقل گردید. كودك نو پا نیز همراه پدر بود. در عهد حكومت صفویه كه حركت ‏سیاسى‏ با تز «دفاع از اهل بیت(علیهم السلام) و دوستى و مودت آل عصمت(علیهم السلام) » شروع شده بود، به ‏حكومت صفوى پیوست و با خاندان بزرگ منشار كه عنوان ‏«شیخ الاسلامى‏» حكومت ‏را داشت، وصلت نمود.
شیخ بهایى در اثر ذكاوت و استعداد فطرى كه داشت، با بهره‏گیرى از پدر و محیط علمى و فضیلتى اصفهان توانست در علوم و دانش‌هاى متداول عصر تبحرى به ‏دست آورد، تا آنجا كه برخى در توصیف او گفته‏اند: «علامه جهان بشر و مجدد دین در قرن حادى عشر» كه ریاست مذهب و ملت ‏به او منتهى گردید، در علوم و فنون اسلامى ‏فنى وجود نداشته باشد كه او را در آن بهره‏اى نباشد.
منزلت علمى و قلمى شیخ
فقیه ربانى و عارف صمدانى، شیخ بهاء الدین محمد عاملى، یكى از بزرگان و مفاخر و نوابغ اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجرى مى‏باشد كه در جامعیت و تنوع علوم و دانش، كمتر نظیرى مى‏توان بر او پیدا نمود. او یكى از جامع‏ترین افراد روزگار خویش در وسعت معلومات و تنوع اطلاعات بوده است، از این نظر برجستگى‏ مشخصى در میان فقهاء و دانشمندان كسب كرده است، و اگر او را نادره‏اى از نوادر و نابغه‏اى از نوابغ نامیده باشیم، راه مبالغه نپیموده‏ایم. و خود با تواضع و فروتنى خاصى، به این حقیقت اعتراف دارد، آنجا كه مى‏گوید: «من در مباحثه و جدل، بر هر ذوفنونى‏ چیره شدم، ولى هرگز نتوانستم با كسى كه در یك فن استاد بود، حریف شوم.» (با این ‏جمله به حقیقتى اشاره دارد كه استعداد طبیعى و ذاتى انسان، توان و قابلیت فراگیرى یك سنخ مطلب خاصى را دارد، هر انسانى نمى‏تواند در تمام فنون موفقیت و پیشرفت داشته باشد، بسیار بجاست ‏كه مربیان و پیش كسوتان ذوق فرد را دریابند و او را به مسیر مورد علاقه‏اش هدایت ‏كنند.)
شیخ بهایى در زمینه‏هاى مختلف اطلاعات و آگاهى دارد و همین آگاهى و وسعت معلومات، نوعى جاذبیت ‏به آثار او بخشیده است كه از میان انبوه آثار گذشتگان، كتاب‌ها و تالیفات او را به صورت كتاب روز و مورد علاقه درآورده است.
شیخ بهایى در زمینه‏هاى مختلف اطلاعات و آگاهى دارد و همین آگاهى و وسعت معلومات، نوعى جاذبیت ‏به آثار او بخشیده است كه از میان انبوه آثار گذشتگان، كتاب‌ها و تالیفات او را به صورت كتاب روز و مورد علاقه درآورده است. فی المثل در كتاب ‏«اربعین‏» كه یك كتاب حدیثى و فقهى است، از مسائل ریاضى و هیات نیز استفاده كرده است، و مسائل آنها را به صورت روشن و ملموس در اختیار خواننده قرار داده است.

عصر زندگى شیخ بهایی
او در نیمه اول قرن یازدهم هجرى، و در ربع اول قرن هفدهم میلادى زندگى ‏مى‏كرد، قرنى كه براى مورخین داراى اهمیت و اعتبار ویژه‏اى است. قرن هفدهم‏ میلادى، قرن پیشرفت و رنسانس علمى در اروپا نام گرفته است، از طرفى در این زمان ‏زمامداران نامدارى حاكمیت داشته‏اند، مانند «سلیمان قانونى‏» در عثمانى كه قلمرو حكومت عثمانى را تا قلب اتریش گسترانده بود، یا شاه عباس صفوى اول در ایران، یا سلطان مغول محمد شاه اكبر در هندوستان، و در اروپا نیز ملكه الیزابت اول در انگلستان، و لوئى چهاردهم در فرانسه حكومت داشتند. همه این زمامداران، بر خلاف اسلاف و اقران خود، عموما معروف به علم دوستى و دانش طلبى بوده‏اند و در روزگار این حكومت‌ها، دانشمندان و هنرمندان نامى در سراسر جهان پا به عرصه حیات نهادند، فی المثل در انگلستان ‏«فرانسیس بیكن‏» صاحب مكتب تجربى (1561-1626 م ‏968-1035(ه.ق) كه از میراث غنى فرهنگ اسلامى بهره‏ها برده است. «شكسپیر» شاعر نامدار(1564-1616 م 971-1021 ه.ق)، و در فرانسه‏ «رنه دكارت‏» (1592- 1655 م 1000- 1065 ه.ق)، شاعر و نمایشنامه نویس، «كورلى‏» (1604-1686 م‏1013-1099 ه.ق) و «مولر» (وفات 1622 م 1031) (همان سال وفات شیخ‏بهایى)، و در آلمان، فلكى‏دان معروف، «كپلر»، و در ایتالیا «گالیله‏» (1564-1642 م‏971-1052 ه.ق) رشد و نما یافته‏اند.
به موازات همین آگاهی‌هاى عمومى و جهانى، در دنیاى اسلامى نیز نویسندگان و فلاسفه نامدارى مانند ملاصدرا(متوفى 1050 ه.ق) میرداماد(متوفى 1041 ه.ق) و شیخ بهایى (م 1030 یا 1031) پا به عرصه حیات علمى نهاده‏اند، كه در مورد شخصیت ‏اخیر گفته‏اند او قبل از «نیوتن‏» دانشمند انگلیسى، به قوه جاذبه زمین توجه داشته و در مورد سقوط آزاد اجسام بر حسب جاذبه خورشید، ثوابت، سیارات و اقمار بحث و گفتگو نموده است.

اساتید شیخ
شیخ بزرگوار ما به كشورهاى مختلفى مسافرت كرده و محضر اساتید متعددى را در رشته‏هاى گوناگون درك كرده است و چون داراى ذوق سرشار و استعداد وافى و جامع بوده، موفق به آفرینش تالیفات متنوع و گوناگونى شده است. او هم ادیب بوده و هم شاعر، فیلسوف و هم ریاضیدان و منجم و مهندس، و هم فقیه اصولى و هم مفسر، و از طب و پزشكى بى‏بهره نبوده است.
چنانكه گذشت، او از محضر بزرگان و دانشمندان متعددى كسب علم نموده ‏است. بنا به قول صاحب ‏«تاریخ عالم آراى عباسى‏»، تفسیر و حدیث و ادبیات عرب را از پدر، حكمت و كلام و بعضى علوم معقول را از ملا عبدالله مدرس یزدى، صاحب‏ حاشیه ملا عبدالله، و ریاضیات را از ملا على مذهب و ملا افضل قاضى مدرس و ملامحمد باقر بن زین العابدین یزدى، صاحب كتاب مطالع الانوار، و طب را از حكیم عمادالدین محمود، و به قول صاحب روضات الجنات، صحیح بخارى را نزد محمد بن‏ عبداللطیف مقدسى آموخته است.
شاگردان شیخ بهایی
براى پى بردن به مقام علمى و میزان دانش شیخ، كافى است‏ بدانیم كه متجاوز از چهل تن از دانشمندان و بزرگان قرن یازدهم هجرى قمرى از وى علم آموخته و بهره ‏برده‏اند و بعضى از آنان، اشخاص زیر هستند:
1- صدرالدین محمد ابراهیم شیرازى، معروف به ملاصدرا، فیلسوف معروف.
2- ملا محمد محسن بن مرتضى بن محمود، معروف به فیض كاشانى، صاحب ‏تفسیر صافى.
3- ملا عزالدین فراهانى مشهور به علینقى كمره‏اى، شاعر معروف قرن یازدهم .
4- ملا محمدباقر بن محمد مؤمن خراسانى، معروف به محقق شیخ الاسلام.
5- شیخ جواد بغدادى، مشهور به فاضل جواد، صاحب شرح خلاصة الحساب و زبدة فی الاصول.
6- ملا محمدتقى بن مقصود على مجلسى، صاحب روضة المتقین(م 1070) .
7- سید عزالدین حسینى كركى عاملى، مشهور به مجتهد مفتى اصفهانى.
سخنى در تاریخ وفات شیخ
در مورد تاریخ وفات شیخ بهایى اقوال گوناگونی وجود دارد، صاحب‏ «تاریخ ‏عالم آراى عباسى‏» كه از مآخذ مورد اعتماد است، مى‏گوید كه در شب چهارم شوال سال‏1030 ه.ق بیمار شد و هفت روز رنجور بود، تا این كه در شب 11 شوال درگذشت، و چون وى رحلت كرد، شاه عباس در ییلاق بود و اعیان شهر جنازه او را برداشتند و ازدحام مردم به اندازه‏اى بود كه در میدان نقش جهان جا نبود كه جنازه او را حركت‏ دهند. در مسجد جامع عتیق به آب چاه غسل دادند و علماء بر او نماز گزاردند و در بقعه‏اى منسوب به امام زین العابدین(علیه السلام) كه مدفن دو امامزاده است، گذاشتند و از آنجا به مشهد بردند و به وصیت‏ خود او در پائین پا، در جایى كه هنگام توقف در مشهد در آنجا درس مى‏گفت، به خاكش سپردند.
صاحب روضات الجنات مى‏گوید كه چون شیخ درگذشت، پنجاه هزار نفر بر جنازه وى نماز گزاردند و در تاریخ فوت وى گفته‏اند: «بى ‏سر و پا گشت و شرع و افسر فضل اوفتاد.» مقصود از «بى‏سر و پا گشت‏ شرع‏» این است كه شین و عین از آغاز و آخر شرع مى‏افتد، و «راء» مى‏ماند كه 200 باشد، و «افسر فضل اوفتاد»، یعنى ‏«فاء» از آغاز آن ساقط مى‏شود و «ضاء» كه 800 و «لام‏» كه 30 باشد مى‏ماند و روى هم رفته،1030مى‏شود.
صاحب كتاب تنبیهات مى‏گوید كه سال یك هزار و سى هجرى، مریخ در عقرب ‏راجع شد، و شیخ پس از یك هفته مریضى به رحمت ایزدى پیوست.
اعتماد الدوله میرزا ابو طالب در تاریخ رحلت وى گفته است:
رفت چون شیخ از این دار فناى گشت ایوان جنانش ماواى دوستى جست ز من تاریخش گفتمش ‏«شیخ بهاء الدین واى‏» كه از جمله آخر بدون همزه‏ «بهاء»، عدد 1030 به دست مى‏آید.
صاحب مطلع الشمس مى‏گوید كه در چهارم شوال سال 1030 هجرى شمسى‏ مریض گشت و در سه‏شنبه دوازدهم رحلت نمود و جسد شریفش به مشهد نقل شد.
صاحب امل الآمل در مورد تاریخ وفات شیخ گوید كه از مشایخ خود شنیدم كه ‏در سال 1030 هجرى قمرى درگذشت.
ولى صاحب قصص العلماء تاریخ درگذشت وى را سال 1031 هجرى قمرى ‏ذكر كرده است.
صاحب سلافة العصر، تاریخ وفات شیخ را دوازده روز مانده از شوال سال ‏1031 هجرى قمرى نوشته است، و در كتاب دیگر خویش موسوم به حدائق الندیه فی‏ شرح الفوائد الصمدیه در دوازدهم شوال سال 1030 هجرى قمرى ذكر كرده است و ممكن است در چاپ كتاب اول تحریفى شده باشد.
به طور كلى آنچه از این اقوال برمى‏آید، وفات شیخ در دوازدهم شوال سال‏1030 یا 1031 هجرى قمرى اتفاق افتاده است و چون صاحب تاریخ عالم آراى عباسى‏ كه نظرش معتبرتر از دیگران است، و همچنین كتاب تنبیهات كه تالیف خود را چند ماه بعد از آن واقعه نوشته است، سال 1030 را ذكر كرده‏اند، از این رو گفته كسانى كه وفات‏ شیخ را در این سال نوشته‏اند، صحیح‏تر به نظر مى‏رسد.
در این صورت وفات شیخ در دوازدهم ماه شوال سال 1030 ه.ق در شهر اصفهان روى داده است. (2)

پى‏نوشت‌ها:
1- آشنایى با علوم اسلامى، ص 305.
2- در شناخت‏ شخصیت آن بزرگوار، منابع زیر مى‏توانند راهگشا باشند:
آتشكده آذر، ص 170/ اعیان الشیعه، ج 44، ص‏216/ امل الآمل، ج 1، ص 155/ تاریخ عالم آراى‏ عباسى، ج 2، ص‏967/ تذكره نصر آبادى، ص 150/ تنقیح المقال، ج‏3، ص‏107/ جامع الرواة، ج 2، ص 100/ حدیقة الاخراج، ص 81/ خزانة الخیال و خلاصة الاثر، ج‏3، ص 440/ دائرة المعارف بستانى، ج 11، ص‏ 463/ الذریعه، ج 2، ص‏29/ ریاض العارفین، ص 58/ ریحانة الادب، ج‏3، ص 301 تا 320/ سفینة البحار ص‏113/ سلافة العصر، ص‏289/ طرائق الحقائق، ج 1، ص‏137/ الغدیر، ج 11، ص‏ 224/ الفوائد الرضویه، ص 2 تا 5/ الكنى و الالقاب، ج 2، ص 100/ لؤلؤة البحرین، ص‏16/ مجمع‏الفصحاء، ص 8- 2/ المستدرك، ج‏3، ص‏417/ نجوم السماء، ص 28/ نزهة الجلیس، ج 1، ص‏377/ نقد الرجال، ص‏303/ هدیة الاحباب، ص‏109/ مجله الثقافة الاسلامیه چاپ دمشق، شماره مخصوص ‏سال ‏1407/ روضات الجنات، ج‏7، صفحات ‏56- 84/ پیشگفتار ترجمه اربعین، چاپ دفتر نشر نوید اسلام، و دیگر كتب تراجم و رجال.

منبع:
فقهاى نامدار شیعه، عقیقى بخشایشى، ص 211 .
سايت تبيان


۱۳۸۷ مهر ۲۳, سه‌شنبه

۱۳۸۷ مهر ۲۲, دوشنبه

۱۳۸۷ مهر ۱۴, یکشنبه

« احمد، موعود انجيل... »


« احمد، موعود انجيل... »


يكي از راههاي شناسايي پيامبران اين است كه پيامبري كه نبوت وي با دلايل قطعي ثابت شده است، به نبوت پيامبر آينده تصريح كند و تصريح وي به حدي برسد كه همه گونه ترديد و شك را در هنگام تطبيق و شناسايي از بين ببرد. نبوت پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) علاوه بر اين كه با دلايل قطعي و روشن، ثابت گرديده است، در كتاب‌هاي پيامبران پيشين نيز، برنبوت وي تصريح و نام و خصوصيات او در كتب عهدين (تورات و انجيل)، مشخص شده است. از همين روست كه به عنوان نمونه، خداوند در آيه 6 سوره صف با كمال صراحت از حضرت عيسي نقل مي‌كند كه: "من به آمدن پيامبري كه نام او احمد است، بشارت مي‌دهم".(2)
قراين روشني وجود دارد كه گواهي مي‌دهد مراد از فارقليط، پيامبري است كه پس از مسيح مي‌آيد و نه روح القدس. به عنوان نمونه از برخي تواريخ مسيحي استفاده مي‌شود كه پيش از اسلام، در ميان علما و مفسران انجيل مسلّم بود كه فارقليط، همان پيامبر موعود است.
روزي كه اين آيه و نظاير آن نازل شد و پيامبرآنها را براي مردم خواند، در جزيرة العرب، گروههايي از يهوديان و مسيحيان زندگي مي‌كردند و اگر چنين بشارتي در اين كتابها وجود نداشت، دانشمندان اين دو آيين، آن را دستاويز قرار داده و سر و صدايي به راه مي‌انداختند؛ ولي به داوري تاريخ صحيح، نه تنها آنان در برابر اين تصريح‌ها لب فروبستند، بلكه حتي گروهي منصف نيز به صفوف مسلمانان پيوستند. بنابر اين به طور مسلم بشارت حضرت مسيح (عليه السلام) در انجيل خود او وجود داشته و اگر فرضاً چنين بشارتي در انجيل‌هاي كنوني نباشد، دليل بر اين نيست كه در انجيل خود آن حضرت نيز نبوده است؛ زيرا به شهادت متون انجيلهاي فعلي، هر يك ازحواريون وغير حواريون، انجيل نوشته و به انديشه خود، گفتار و كردار و فرمان‌هاي حضرت مسيح (عليه السلام) را در آنجا گرد آورده است و تنها به اين هم اكتفا نكرده، بلكه ديده ها، شنيده‌ها و حدسيات خود را نيز با آنها آميخته و به نام انجيل انتشار داده است. بنابراين هيچ كدام از انجيلها، انجيل حضرت مسيح(عليه السلام) نيست.(3) ولي از آن جا كه خواست الهي بر آن تعلق گرفته كه برهان قرآن و دليل نبوت پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) در تمامي دورانها بدرخشد، بشارت آمدن پيامبري پس از حضرت مسيح به نام احمد در انجيل يوحنا با كمال وضوح وارد شده است. اگر چه مفسران انجيل دست و پا مي‌كنند كه آيه‌هاي مربوط به اين بشارت را طور ديگر تفسير نمايند، ولي پس از يك دقت كوتاه، پرده از روي حقيقت برداشته مي‌شود...
در انجيل هايي كه به زبان سرياني(4) نوشته شده، از نام آن كسي كه حضرت مسيح به آمدن او بشارت داده، با لفظ " فارقليط" تعبير شده است. فارقليط، لغتي سرياني است كه اهل سوريه باآن سخن مي‌گفتند. دانشمندان اسلامي و مفسران انجيل اتفاق نظردارند كه اين لفظ، معّرب لفظي يوناني است كه انجيل يوحنا به آن زبان نوشته شده است، ولي در اين كه ريشه اصلي اين لفظ در لغت يوناني چه بوده، اختلاف نظر دارند. محققان اسلامي معتقدند كه ريشه يوناني اين كلمه، "پريكليطوس" به معناي محمد و احمد است، ولي مفسران انجيل ريشه آن را "پاركليطوس" به معناي تسلي دهنده دانسته‌اند و به همين خاطر، بيشتر مفسران انجيل آن را به روح القدس تفسير نموده اند. لذا بايد روي قرايني كه درمتون آيات وجود دارد، حقيقت مطلب را به دست آورد.
در انجيل يوحنا، باب 15 و 16 اين گونه آمده است: "چون آن فارقليط كه من از جانب پدر به شما خواهم فرستاد، روح راستي كه از طرف پدر مي‌آيد درباره من شهادت خواهد داد".(5). "راست مي‌گويم كه شما را مفيد است كه من بروم. اگر من نروم آن فارقليط نزد شما نخواهد آمد. امّا اگر بروم او را نزد شما خواهم فرستاد.... و ديگر چيزهايي بسيار دارم كه به شما بگويم، لكن حالا نمي‌توانيد متحمل شويد، امّا چون او بيايد او شما را به تمامي راستي ارشاد خواهد كرد؛ زيرا او از پيش خود سخن نخواهد گفت، بلكه هر آن چه مي‌شنود خواهد گفت و شما را به آينده خبر خواهد داد و مرا تمجيد خواهد نمود؛ زيرا كه او آن چه از آنِ من است خواهد يافت و شما را خبر خواهد داد. هرچه از آن پدر است از من است. از اين جهت گفتم كه آن چه آنِ من است، مي‌گيرد و به شما خبر مي‌دهد".(6) و (7)
اگر دقت كنيم، قراين روشني وجود دارد كه گواهي مي‌دهد مراد از فارقليط، پيامبري است كه پس از مسيح مي‌آيد و نه روح القدس. به عنوان نمونه از برخي تواريخ مسيحي استفاده مي‌شود كه پيش از اسلام، در ميان علما و مفسران انجيل مسلّم بود كه فارقليط، همان پيامبر موعود است. حتي گروهي از اين مطلب سوء استفاده كرده وخود را فارقليط موعود معرفي نموده اند؛ مثلاً "منتس" كه مردي رياضت كش بود و در قرن دوم ميلادي مي‌زيست، در سال 177 ميلادي در آسياي صغير مدعي رسالت گرديد و گفت: "من همان فارقليط هستم كه عيسي از آمدن او خبر داده است". در نتيجه گروهي هم از وي پيروي كردند.(8)
از طرف ديگر امتيازاتي كه حضرت مسيح (عليه السلام) براي فارقليط قائل شده و شرايط و نتايجي كه براي آمدن او شمرده است، مانع از آن است كه فارقليط را به روح القدس تفسير نماييم؛ بلكه اين مطلب را قطعي مي‌سازد كه منظور از فارقليط جز پيامبر موعود نخواهد بود. مثلا به عنوان نمونه مسيح مي‌گويد: "اگر من نروم فارقليط نزد شما نمي‌آيد".(9) بنابر اين، او آمدن فارقليط را مشروط به رفتن خود كرده است؛ اما اگر مقصود از فارقليط، روح القدس باشد، نزول او بر حضرت مسيح و حتي بر خود حواريون مشروط به رفتن مسيح نبوده است؛ زيرا به عقيده مسيحيان، زماني كه حضرت مسيح خواست تا حواريون را براي تبليغ به اطراف بفرستد، روح القدس بر آنان نازل گرديد.(10) بنابراين هيچ گاه نزول روح القدس مشروط به رفتن مسيح نبوده است. اما اگر بگوييم مقصود از فارقليط پيامبري صاحب شريعت، آن هم شريعتي جهاني است، در اين صورت، آمدن او مشروط به رفتن حضرت مسيح و منسوخ گشتن آيين او خواهد بود. دقت در اين قراين مي‌تواند ما را به حقيقتي كه محققان عالي قدر اسلام به آن رسيده‌اند رهنمون گردد. البته قراين به آن چه گفته شد منحصر نيست، بلكه قراين متعدد ديگري نيز در اين زمينه وجود دارد.(11)
در انجيل هايي كه به زبان سرياني(4) نوشته شده، از نام آن كسي كه حضرت مسيح به آمدن او بشارت داده، با لفظ " فارقليط" تعبير شده است. فارقليط، لغتي سرياني است كه اهل سوريه باآن سخن مي‌گفتند. دانشمندان اسلامي و مفسران انجيل اتفاق نظردارند كه اين لفظ، معّرب لفظي يوناني است كه انجيل يوحنا به آن زبان نوشته شده است، ولي در اين كه ريشه اصلي اين لفظ در لغت يوناني چه بوده، اختلاف نظر دارند.
در پايان، مطلب قابل توجهي را كه دايرة المعارف بزرگ فرانسه در اين باره دارد، از نظر خوانندگان مي‌گذرانيم: "محمد مؤسس دين اسلام و فرستاده خدا و خاتم پيامبران است. كلمه محمد، به معني "بسيار حمد شده" مي‌باشد و از مصدر "حمد"، كه به معناي تمجيد و تجليل است، مشتق گرديده است. بر حسب تصادفي عجيب، نام ديگري كه ازهمان ريشه حمد است، مترادف كامل لفظ محمد مي‌باشد و آن، احمد است كه احتمال قوي مي‌رود عيسويان عربستان آن لفظ را براي تعيين فارقليط به كار ميبردند. احمد (يعني بسيار ستوده شده و بسيار مجلل)، ترجمه لفظ "پاراكليتوس" است كه اشتباهاً لفظ "پريكليويس" را جاي آن گذاردند. به اين ترتيب نويسندگان مذهبي مسلمان، مكرر گوشزد كرده‌اند كه مراد از اين لفظ، بشارت ظهور پيامبر اسلام است. قرآن مجيد نيز به طور علني در آيه شگفت انگيز سوره صف به اين موضوع اشاره مي‌كند."(12)
پي‌نوشت ها:
1- آنچه در اين متن مي‌خوانيد، تنها بخشي ناچيز و بسيار خلاصه از واقعيت است و اگر دوست داشتيد كه بيشتر در اين خصوص بدانيد، پيشنهاد مي‌كنيم كه حتما به منبع اصلي متن، مراجعه كنيد.
2- " و اذ قال عيسي ابن مريم يا بني اسرائيل اني رسول الله اليكم مصدقا لما بين يدي من التوراة و مبشرا برسول ياتي من بعدي اسمه احمد فلما جأهم بالبينات قالوا هذا سحر مبين "، " و (به ياد آوريد) هنگامي را كه عيسي بن مريم گفت: «اي بني اسرائيل! من فرستاده خدا به سوي شما هستم در حالي كه تصديق‏كننده كتابي كه قبل از من فرستاده شده ( تورات) مي‏باشم، و بشارت‏دهنده به رسولي كه بعد از من مي‏آيد و نام او احمد است!» هنگامي كه او ( احمد) با معجزات و دلايل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: «اين سحري است آشكار»! "( سوره صف، آيه 6)
3- "انتساب اين چهار كتاب به مؤلفان خود آنها قطعيت ندارد و جز انجيل متي هيچ كدام مطالب كتاب خود را مستقيما از حضرت مسيح نگرفته است. در حقيقت انجيل مرقس، خلاصه بيانات پطرس بوده و لوقا فشرده افكار و نقليات پولس مي‌باشد. براي آگاهي بيشتر، به منبع اصلي متن، مراجعه كنيد.
4- سريان سرياني از زبانهائي است كه مانند زبان عربي، ريشه در زبان سامي دارد. انجيل حضرت مسيح(عليه السلام) هم اگر چه به زبان عبري بوده و زبان مادري وي و كساني كه وي در ميان آنها پرورش يافته، غير از عبري نبوده است، ولي بنابر اخبار و روايات، او مأمور بود كه آن را به لغت سرياني براي سريانيان، كه همان اهل سوريه هستند، تفسيركند.
5- انجيل يوحنا، باب 15، جمله 26 چاپ لندن، سال 1837 ميلادي. بقيه جمله‌ها را نيز از همين چاپ نقل كرديم و براي اطمينان بيشتر با ترجمه‌هاي فارسي ديگر كه از زبان سرياني و كلداني به فارسي نقل شده اند، تطبيق نموديم.
6- انجيل يوحنا، باب 16، جمله 7 – 15
7- به غير از باب 15 و 16 انجيل يوحنا، در باب 14، جملات 15و16و 17 و 25 و 26 و 29 نيز بار ديگر از فارقليط سخن به ميان آمده و حقائق ديگري در خصوص او بيان شده است كه مي‌توانيد به متن آن مراجعه كنيد.
8- انيس الاعلام، ج‏2، ص 179 به نقل از تاريخ "وليم ميور" كه در سال 1848 چاپ شده است.
9- انجيل يوحنا، باب 15، جمله 7
10- انجيل متي، باب 10، جمله 29- انجيل لوقا، باب 10، جمله 17
11- براي بررسي بيشتر مي‌توانيد به كتاب "احمد موعود انجيل" و يا كتاب نفيس " انيس الأعلام" كه يكي از منابع مورد استفاده در آن است، مراجعه كنيد.
12- محمد خاتم پيامبران، جلد‏1، صفحه ‏504، به نقل از دائرة المعارف بزرگ فرانسه، جلد 23، صفحه‏4174

منبع:
احمد، موعود انجيل،آيت الله جعفر سبحاني