۱۳۸۸ تیر ۱۱, پنجشنبه

'سیگار هر سال پنجاه هزار ایرانی را می کشد'

'سیگار هر سال پنجاه هزار ایرانی را می کشد'
یک مقام بهداشتی ایران گفته است که هر سال پنجاه هزار نفر در اثر عوارض ناشی از مصرف دخانیات در این کشور جان خود را از دست می دهند.
مصطفی غفاری، دبیر ستاد کشوری کنترل دخانیات، در یک نشست خبری به مناسبت هفته کنترل دخانیات، با اعلام این آمار، هزینه درمان بیماری های مرتبط با مصرف دخانیات برای نظام بهداشتی ایران را بیش از پنج هزار و دویست میلیارد تومان (حدود شش میلیارد دلار) در سال ذکر کرده است.
به گفته وی، هر سال مصرف کنندگان سیگار بیش از یک میلیارد و هفتصد میلیون تومان هم برای خرید سیگار هزینه می کنند.
آقای غفاری شرکت های بین المللی تولید سیگار را به تلاش برای گسترش مصرف دخانیات در میان نوجوانان و جوانان متهم کرد و گفت که بدون افزایش شمار مصرف کننده در هر سال، این شرکت ها متضرر خواهند شد.
وی در عین حال از موفقیت نسبی ایران در مبارزه با گسترش اعتیاد به دخانیات در میان این گروه از مصرف کنندگان احتمالی خبر داد و گفت بر اساس بررسی های انجام شده، از سال 1382 تا 1386، نسبت نوجوانان و جوانان مستعد به مصرف سیگار از دوازده درصد به نه درصد کاهش یافته که به گفته وی، نشاندهنده موثر بودن سیاست های اجرا شده در این زمینه است.
دبیر ستاد کنترل دخانیات افزود که در ادامه سیاست های مقابله با مصرف دخانیات در ایران، وزارت بازرگانی در نظر دارد در آینده نزدیک، هنگام صدور مجوز عاملان فروش مواد دخانی مانع از فروش این مواد در نزدیکی آموزشگاه ها و ورزشگاه ها شود و از سه ماه دیگر هم تنها فروشندگان دارای مجوز اجازه توزیع دخانیات را خواهند داشت.
آقای غفاری گفته است که از سال 1385، با تصویب قانون اخذ مالیات از مواد دخانی، بهای سیگارهای خارجی بیست درصد و بهای سیگارهای تولید داخل ده درصد افزایش یافته و این افزایش بها در کاهش مصرف تاثیر داشته است.
ممنوعیت استعمال دخانیات در محل های کاری، الزام به درج تصاویر و پیام های هشدار دهنده بر پاکت های سیگار نیز از دیگر اقدامات ستاد کشوری کنترل دخانیات برای کاهش مصرف این مواد بوده است.
به گفته آقای غفاری، برای "هفته بدون دخانیات" که از 4 تا 10 خردادماه برگزار می شود برنامه های مختلفی در نظر گرفته شده است که در روزهای مختلف این هفته اجرا می شود.
از جمله برای روزهای این هفته نام هایی انتخاب شده که عبارتست از روز دخانیات و قانون، روز دخانیات و تهدیدهای سلامتی، روز دخانیات و نوجوانان، جوانان و زنان، روز دخانیات و اماکن، روز دخانیات و ارزش های دینی، روز دخانیات و رسانه ملی و روز دخانیات و پیام روز جهانی.
منع توزیع سیگارهای بدون هشدار
همزمان، خبرگزاری فارس به نقل از مصطفی غفاری گزارش کرده است که تا سه ماه دیگر، توزیع سیگار بدون هشدارهای تصویری بهداشتی به طور کلی در ایران ممنوع می شود।
این قانون درج هشدار های بهداشتی در مورد زیان مصرف دخانیات بر پاکت های سیگار را الزامی ساخته و به گفته آقای غفاری، توزیع کنندگان سه ماه برای فروش سیگارهای فاقد این هشدارها فرصت دارند و پس از آن، تنها اجازه فروش سیگارهای دارای هشدار های بهداشتی را خواهند داشت.
وی گفت که پس از انقضای این مهلت، هر نوع سیگار فاقد هشدار به منزله سیگار قاچاق محسوب می شود و توسط نیروی انتظامی جمع آوری خواهد شد.
آقای غفاری در مصاحبه با خبرگزاری فارس افزوده است که قانون کنترل دخانیات حدود دو سال پیش به تصویب مجلس رسید و براساس آن، ستاد کشوری اجرای این قانون به ریاست وزیر بهداشت و با عضویت نمایندگان برخی نهادها از جمله نیروی انتظامی، قوه قضائیه، رادیو و تلویزیون دولتی، شرکت دخانیات، وزارت آموزش و پرورش، وزارت آموزش عالی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای هماهنگی در اجرای این مصوبه تشکیل شد.
تبلیغات رسانه ای و اجرای برنامه های آموزشی در مورد زیان های بهداشتی مصرف دخانیات از جمله برنامه هایی است که در اجرای این قانون به اجرا گذاشته می شود و براساس همین مصوبه، افراد واجد صلاحیت می توانند برای اخذ مجوز وزارت بهداشت به منظور ایجاد کلینیک ها و مراکز مشاوره ترک سیگار در بخش خصوصی اقدام کنند.
به گفته آقای غفاری، مصرف کنندگان سیگار از خرید محصولات دارای هشدارهای بهداشتی اکراه دارند و همچنین، به کار بردن این هشدارها باعث کاهش گرایش به مصرف سیگار به خصوص در میان جوانان و نوجوانان شده است.
وی این گزارش ها را تکذیب کرد که با وجود اجرای قانون جامع کنترل دخانیات طی دو سال گذشته مصرف این ماده به خصوص قلیان افزایش یافته است.
آقای غفاری افزود که بین دوازده تا چهارده درصد از جمعیت ایران مصرف کننده دخانیات هستند و اگرچه در سال های اخیر میزان مصرف تغییری نداشته اما گرایش افراد جدید به دخانیات کمتر شده است.
در مورد عرضه قلیان در اماکن عمومی، آقای غفاری گفت که پس از ابلاغیه وزارت کشور درباره لغو ممنوعیت عرضه قلیان در این اماکن، دولت با صدور ابلاغیه دیگری، این ممنوعیت را قانونی اعلام داشت و قرار است پس از انجام کارهای فرهنگی و آمادگی اذهان عمومی، دوباره کار جمع آوری قلیان انجام شود و در این فرصت هم، قهوه خانه ها کالاهای دیگری را جایگزین قلیان کنند.
سازمان بهداشت جهانی روز 31 ماه مه (10 خرداد) را به عنوان روز جهانی بدون دخانیات اعلام کرده و برای سال جاری، هشدارهای بهداشتی علیه مصرف دخانیات را به عنوان موضوع اصلی برای این روز برگزیده است।
منبع :سايت بي بي سي - سه شنبه 26 مه 2009 - 05 خرداد 1388

آمار مرگ سیگاری ها دو برابر می شود


آمار مرگ سیگاری ها دو برابر می شود
سازمان ملل متحد از سیگاری ها در سراسر جهان مصرانه خواسته است امروز سیگار نکشند.
بنا به تخمین سازمان بهداشت جهانی تا سال 2020 میلادی مصرف دخانیات مهم ترین عامل مرگ و میر و معلولیت در جهان خواهد بود.
اختصاص یک روز برای کنار گذاشتن سیگار، تلاش سازمان ملل متحد برای برجسته کردن خطرات ناشی از سیگار کشیدن بوده است.
شمار افرادی که در چین سیگار می کشند از کل جمعیت ایالات متحده بیشتر است.
مقام های چین می گویند بیش از 25 درصد مردم این کشور سیگار می کشند که بیشتر آنها مرد هستند.
هر ساله دو تریلیون سیگار در چین فروخته می شود و بزرگترین بازار سیگار جهان متعلق به این کشور است.
هشدارهای بهداشتی که معمولا روی پاکت های سیگار چاپ می شود در چین بسیار کوتاه و نامشهود است.
چینی ها معمولا سیگار به یکدیگر هدیه می دهند و کاهش مصرف سیگار در میان چینی ها کار دشواری است.
وقتی به تعدادی از سیگاری ها در شانگهای گفته شد برای یک روز سیگار نکشند، گفتند: "چه فرقی می کند که ما فقط یک روز سیگار نکشیم؟ من به سیگار معتادم. من در روز جهانی بدون سیگار در منزلم سیگار می کشم."
شانگهای پانزده سال پیش روز بدون سیگار را برای اولین بار در چند مکان عمومی به اجرا در آورد. اکنون مقررات ممنوعیت مصرف سیگار در 10 هزار مکان عمومی این بندر به اجرا در آمده است.
اخیرا در چین نظرسنجی صورت گرفت که نشان داد هفتاد درصد از مردم این کشور حتی از خطرات بهداشتی مصرف سیگار مطلع نیستند।
منبع : سايت بي بي سي 31 مه 2009 - 10 خرداد 1388

۱۳۸۸ خرداد ۱۲, سه‌شنبه

ضربالمثلهاى قرآنى

ضربالمثلهاى قرآنى:

قرآن كريم به عنوان كتاب آسمانى در لايه‌هاى مختلف زندگى مردم ايران حضور دارد. اين حضور پر نور، چنان تأثيرى در فرهنگ عاميانه مردم گذاشته است كه در بسيارى از مثل‌ها، كنايه‌ها، شعرها، دعاها، سوگندها، نفرين‌ها و… خواسته يا ناخواسته به كار مى رود. كمتر كسى را مى توان پيدا كرد كه تعبير«فاتحه كسى راخواندن» يا «به هيچ صراطى مستقيم نبودن» را نشنديده باشد. شايد در كاربردهاى عاميانه گوينده سخن متوجه استفاده از اين عبارت‌ها و تأثيرات قرآنى نباشد؛ولى به هر روي، بسيارى از ما در محاورات روزانه خود از اين گونه تعبيرات عاميانه استفاده مى كنيم.
البته پيدايش اين گونه از عبارت‌ها و گونه‌هاى كلامي، مرهون ذوق سليم و طبع روان مردم نيك انديش ايران در گذشته و حال بوده است كه تلاش كرده‌اند؛ كلمات، عبارت‌ها، نام‌سوره‌ها و متن ايات قرآنى را در گفتار روزانه خود بگنجانند.
در اين نوشتار برآنيم تا بخش ديگرى از تأثيرات قرآنى بر فرهنگ عمومى را به علاقمندان تقديم داريم.
فضيلت و كاربردهاى سوره حمد:
سوره مباركه «حمد» كه با نام‌هاى؛ الحمد، الفاتحه، فاتحة الكتاب، سبع المثاني، امّ الكتاب و… خوانده مى شود از زيباترين و پرمحتواترين سوره‌هاى قرآنى است به گونه‌اى كه امام رضا(ع) فرموده‌اند: خير و حكمتى كه در سوره حمد جمع آمده است. در جاى ديگر قرآن نيست 1 و پيامبر گرانقدر اسلام آن را برترين سوره كتاب خدا 2 و شريفترين گنج عرشي3 دانسته‌اند.
براى قرائت اين سوره شريفه پاداش‌هاى فراوانى ذكر شده است كه دلالت بر عظمت اين سوره مباركه دارد. از امام باقر(ع) روايت شده است:هر كس سوره حمد را قرائت كند خداوند در خير دنيا و آخرت را به رويش مى گشايد.4 و پيامبر اكرم(ص) قرائتش را برابر با قرائت يك سوم قرآن برشمرده‌اند.5
نخستين استفاده مردم از اين سوره در نمازهاست. همانطور كه آگاهيم قرائت سوره حمد در قرائت نمازها واجب است و نمازگزاران حداقل روزى ده بار اين سوره را قرائت مى كنند.
دومين نوع استفاده مردم از سوره حمد، در قرائت آن براى اموات است. مرسوم است كه براى مردگان سوره حمد قرائت مى شود. منشأ اين عمل رواياتى است كه درباره قرائت سوره حمد براى اموات و هديه ثواب آن براى ايشان است.
سومين گونه كاربرد سوره حمد در بين مردم، شفاجويى از اين سوره است. بسيارى از مردم اين سوره را براى شفاى از بيمارى قرائت مى كنند. اصطلاح «دم زدن» آب كه در آن پس از قرائت سوره حمد بر ظرف آب مى دمند و آن را به مريض مى خورانند، نيز از همين باب است. منشأ اين عمل نيز رواياتى كه در باب شفاجويى از ايات قرآن بويژه سوره حمد وارد شده است.
سوره حمد در فرهنگ عاميانه:
تأثير پذيرى فرهنگواره‌هاى ايرانى از يكمين سوره قرآن كريم به چند گونه است:
1.در پاره‌اى از اين عبارت‌ها نام اين سوره به صورت «حمد» يا «الحمد» آمده است كه يكى از نام‌هاى مشهورو پركاربرد اين سوره مى باشد. نام اين سوره بر اساس نخستين كلمه از ايه دوم اين سوره است.
2.در گروهى ديگر از اين فرهنگواره‌ها نام ديگر اين سوره يعنى «فاتحه» يا «الفاتحه» مورد استفاده است. از آنجا كه قارى قرآن با گشايش كتاب با اين سوره مواجه مى شود و در حقيقت گشاينده كتاب قرآن است «الفاتحه» و «فاتحة الكتاب» خوانده مى شود.
1.حمد و سوره را درست كردن
رسمى است قديمى به معناى قرائت حمد و سوره را به طور صحيح يادگرفتن. منشأ پيدايش اين رسم، حساسيت متدينان به صحّت نمازهاست. معمولاً متدينان كم سواد، حمد و سوره نماز خود را نزد فردى با سواد يا روحانى مى خوانند تا به درست خواندن و صحيح بودن نماز خود، اطمينان يابند. نمونه‌اى از كاربرد اين تعبير در فرهنگ مردم چنين است:
«الآن مسافران روى پشت بام مجاور، حمد و سوره‌شان را درست مى كنند».
2. الحمدلله
«الحمدلله رب العالمين» به معناى «خدا را شكر» معمولاً در پاسخ از احوالپرسى و در مقام تشكر از كسى كه احوالپرسى مى كند، گفته مى شود. گاهى اوقات نيز در شكرگزارى از خداوند گفته مى شود، مانند:
«باز الحمدلله، به سلامت آمدي، جاى شكرش باقى است».
3. صراط المستقيم
به معناى راه راست و مستقيم است.گاه به مجاز به معناى راستى و درستى مى ايد، نيز به هر گونه راهى كه راست و مستقيم باشد گفته مى شود و گاهى در جواب پرسش از آدرس گفته مى شود:«صراط المستقيم».
4. به هيچ صراطى مستقيم نبودن
به معناى اينكه شخص در هيچ كاري، استوارى و پايدارى نداشته و پس از مدتى آن را رها مى كند و در هيچ راهى و صراطى مستقيم نيست. اين عبارت كنايه از در هيچ كارى ثابت نبودن و روش ثابتى نداشتن است.
5. فاتحه يا الفاتحه
اين كلمه كه نام سوره اول قرآن نيز مى باشد به صورت‌هاى مختلفى كاربرد دارد.
الف ـ «ديروز به فاتحه فلانى رفتم» به معناى شركت در مجلس ترحيم و يادبود است.
ب ـ «براى اموات خود فاتحه خواندم»،به مجاز به اين سوره و سوره اخلاص گفته مى شود و وقتى كلمه فاتحه گفته مى شود منظور هر دوى اين سوره‌ها است.
د ـ كلمه‌اى كه در مجالس ترحيم براى اعلان خواندن سوره فاتحه توسط شخص وارد شونده در مجلس يا شخص ديگرى كه مجلس گردان و پخش كننده جزوات قرآنى است، گفته مى شود و معمولاً با كشيدگى صدا همراه است.
6. فاتحة مع الصلوات
جمله‌اى است كه معمولاً در مجالس ترحيم به همين صورت يا به صورت فاتحه مع الاخلاص و الصلوات و گاهى به صورت دعا:«رحم الله من يقرأ الفاتحة مع الصلوات» به كار مى رود. اين جمله را با صداى بلند بر زبان مى آورند تا حضّار سوره فاتحه و اخلاص بخوانند و صلوات بفرستند.
7. جابجا كنعبد جابجا كنستعين
به مفهوم هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد به كار مى رود و همچنين به معناى گاهى اين و گاهى آن و هر كارى جاى خود دارد،استعمال مى شود.اصل اين مثل از آنجاست كه از دانشمندى ظريف ـ به مزاح ـ پرسيدند: سبب چيست كه لفظ اياك در ايه:«اياك نعبد و اياك نستعين» تكرار شده است در صورتى كه به رعايت ايجاز و اختصار ممكن بود گفته شود:«اياك نعبد و نستعين». دانشمند جواب داد: براى اينكه اگر«اياك» تكرار نشده بود،معنى اش اين بود كه عبادت و استعانت هميشه با هم باشد در صورتى كه بعضى جاها خدا را عبادت مى كنيم بدون قصد استعانت و بعضى اوقات از خدا استعانت مى كنيم كه به عبادت اشتغال نداريم و آنگاه بر سبيل ظرافت گفت:اياك نعبد و اياك نستعين؛يعنى جابجا كنعبد و جابجا كنستعين».
8. تا ولا الضالّين چيزى را قبول داشتن(قبول كردن)
كنايه‌اى است از پذيرش كامل و بدون شرط يك مطلب،به معناى اين كه گوينده تمامى موضوع و مطلب مورد نظر را قبول دارد। گاهى در ابتداى گفتار گفته مى شود و از گوينده مطلب مى خواهند كه مطلب را ادامه ندهد، چون من تا ولاالضالينش را مى پذيرم. تشبيه به اينكه از ابتداى سوره حمد تا پايانش كه ولاالضالين باشد را قبول دارم. پس كنايه حاضر به معناى «به همه جزئيات موضوع گردن نهادن است».
9. مثل الحمد از برداشتن
هرگاه بخواهند درستى حفظ بودن مطلبى را به مخاطب گوشزد كنند و به او اطمينان دهند كه مطلب مورد نظر را به صورت كامل در حافظه دارند از اين عبارت استفاده مى كنند. چون سوره الحمد را تمامى مسلمانان از بردارند و در بيان آن نيز دچار هيچ لكنت يا فراموشى نمى شوند.
10. فاتحه كسى (يا چيزي) را خواندن
به معناى از كسى يا چيزى صرف نظر كردن است. در محاورات عاميانه در صورتى به كار مى رود كه بخواهند مفهوم چيزى را نابود شده و از دست رفته و به اتمام رسيده را برسانند. تعبيرات «فاتحه اش را خواندم» و«بايد فاتحه‌اش را خواند» به كار مى برند.
11. مثل الحمد توى دهن‌ها(يا سر زبان‌ها) افتادن
از آنجايى كه سوره حمد به صورت روزانه و بيش از سوره هاى ديگر قرآن بر سر زبان مسلمانان جارى مى شود، بيشتر توى دهن‌ها و سرزبان‌هاست. هر گاه فردى به نيكى بر سر زبان‌ها باشد و همه از او ياد كنند و اصطلاحاً«نُقل هر محفل و نُقل هر مجلسى باشد» مى گويند فلانى مثل الحمد توى دهن‌ها افتاده است. و نيز بخواهند شهرت خبرى يا شايعه شدن مطلبى را بيان دارند از اين تعبير استفاده مى كنند.
12. فاتحه بى حمد براى كسى خواندن
به معناى اين است كه براى شخص مورد نظر اهميتى قائل نمى شوند؛زيرا ماهيت فاتحه به سوره حمد آن است و اگر فاتحه بى الحمد باشد، معنايى ندارد. فاتحه بى الحمد خواندن براى بيان بى ارجى و بى حرمتى فرد مورد نظر گفته مى شود. مانند:«او فكر مى كند تحويلش مى گيرند، نمى داند كه فاتحه بى الحمد برايش مى خوانند».
پى نوشتها:
1. علل الشرائع، صدوق،ج 1، ص 260.
2. مجمع البيان، طبرسي، ج 1، ص 48.
3. الامالي، صدوق، ص 241.
4. مستدرك الوسائل، نوري، ج 4، ص 330.
5. بحارالانوار، مجلسي،ج 89، ص 259.
منبع : سيد محسن موسوى آملى، بشارت ، خرداد و تير 1384، شماره 47
تنظيم براي تبيان: گروه دين و انديشه_شکوري

نور بر نور

نور بر نور:
با شنيدن واژه نور، هر کس چيزي به ذهنش خطور مي کند! فيزيک دانها چيزي تصور ميکنند و شيمي دانها چيز ديگري، عکاسان از نور تعريفي دارند و اصلا نور پردازي خودش يک هنر است! اما نور در دين تعريف ديگري دارد! نور مطلق کسي جز خدا نيست و تمام خوبي ها نوري است که از ناحيه خداوند به عالميان رسيده است و به همين خاطر سمبل تمام خوبي ها نور است در روايات از علم تعبير به نور شده است که «العلم نور يقذفه الله في قلب من يشاء» يعني علم نوري است که خداوند در دل هر کس که بخواهد مي گذارد؛ در قرآن کريم، هم سوره نور داريم و هم آيه نور!
سوره نور که بيست و چهارمين سوره قرآن کريم است آيه نور را در خود جاي داده:
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (نور : 35)
خدا نور آسمانها و زمين است مثال نور او چون محفظه اي است که در آن چراغي باشد و چراغ در شيشه اي ، شيشه اي که گويي ستاره ايست درخشان، و آن چراغ با روغن زيتي صاف روشن باشد که از درخت پر برکت زيتون (سرزمين مقدس) گرفته شده باشد نه زيتون شرفي و نه غربي، در نتيجه آنچنان صاف و قابل احتراق باشد که نزديک است خود به خود بسوزد هر چند که آتش به آن نرسد، و معلوم است که چنين چراغي نورش دو چندان و نوري بالاي نور است. خدا هر که را خواهد بنور خويش هدايت کند و اين مثل ها را خدا براي مردم مي زند که خدا به همه چيز داناست.
در دعاهايي که از ائمه اطهار عليهم السلام به دست ما رسيده، دعايي به نام دعاي نور وجود دارد که از وجود نازنين حضرت زهرا (سلام الله عليها) نقل شده است سيّدبن‏طاوُسدرمُهَجُ‏الدَّعَوات‏ روايتى از سلمان نقل فرموده كه در آخرش آمده چيزى كه حاصلش اين است حضرت فاطمه ‏(عليها السلام) آموخت به من كلامى كه از حضرت رسول (‏صلى الله عليه وآله) آموخته بود و در وقت صبح و شام آن را مى‏خواند وفرمود اگر مى‏خواهى در دنيا هرگز، تو را تب نگيرد مداومت كن برآن و آن اين است:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بنام خداى بخشاينده مهربان‏
بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ، بِسْمِ اللَّهِ نُورِ النُّورِ، بِسْمِ اللَّهِ نُورٌ عَلى‏ نُورٍ، ‏
بنام خدا نور (عالم) بنام خدا نور نور (جهان هستى) بنام خدا كه نورى است فوق نور ‏
بِسْمِ اللَّهِ الَّذى‏ هُوَ مُدَبِّرُ الْاُمُورِ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذى‏ خَلَقَ النُّورَ مِنَ‏ْالنُّورِ، ‏ِ
بنام خدايى كه تدبيركننده كارهاست بنام خدايى كه نور (عالم) را از نور (خود) آفريد ‏
اَلْحَمْدُ للَّهِ الَّذى‏ خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَاَنْزَلَ النُّورَ عَلىَ الطُّورِ، ‏
ستايش خاص خدايى است كه نور را از نور آفريد و نازل فرمود نور را بر كوه طور در ميان نامه‏
فى‏ كِتابٍ مَسْطُورٍ، فى‏ رَقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ، عَلى‏ نَبِىٍّ مَحْبُورٍ، ‏ِ
نوشته شده و ورقه‏اى گشوده به اندازه معين بر پيامبرى دانشمند، ‏
اَلْحَمْدُ للَّهِ الَّذى‏ هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُورٌ، وَبِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ، وَعَلَى السَّرَّآءِ وَالضَّرَّآءِ مَشْكُورٌ،
ستايش خاص خدايى است كه او به عزت و شوكت ياد شده و به فخر مشهور است و در هر حال در خوشى و ناخوشى‏ سپاسگزارى شده
وَصَلَّى ‏اللَّهُ عَلى‏ سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرينَ. ‏
و درود خدا بر آقاى ما محمد و آل پاكيزه‏اش باد.
سلمان مي گويد بعد از آنکه از حضرت فاطمه‏عليها السلام اين دعا را آموختم، بخدا قسم به بيشتر از هزار نفر از اهل مكّه و مدينه كه مبتلا به تب بودند آموختم، پس همه شفا يافتند به اذن خداى تعالى(1)

چرا خداوند خود را نور ناميده است؟
کلمه نور معناي معروف دارد، و آن عبارت است از چيزيکه اجسام کثيف و تيره را براي ديدن ما روشن مي کند، و هر چيزي بوسيله آن ظاهر و هويدا ميگردد، ولي خد نور براي ما خود بخود مکشوف و هويداست، چيز ديگري آن را ظاهر نمي کند، پس نور عبارت است از چيزي که ظاهر بالذات و مظهر غير است، مظهر اجسام قابل ديدن.
اين اولين معنايي است که کلمه نور را براي آن وضع کردند، بعدا بنحو استعاره يا حقيقت ثانويه بطور کلي به هر چيزي که محسوسات را مکشوف مي سازد، استعمال نمودند، در نتيجه خود حواس ظاهر ما را نيز نور خواندند، مانند حس سامعه و شامه و ذائقه و لامسه که هم نورش خواندند و هم نوراني، سپس از اين هم عمومي ترش کرده شامل غير محسوسش هم نمودند، در نتيجه عقل را نوري خواندند که معقولات را ظاهر مي کند، و همه اين اطلاقات با تحليلي در معناي نور است، که گفتيم معنايش عبارت است از ظاهر بنفسه و مظهر غير.
و چون وجود و هستي هرچيزي باعث ظهور آن چيز براي ديگران است، پس مصداق تام نور، همان وجود است؛ و از سوي ديگر چون موجودات امکاني وجودشان به ايجاد خداوند متعال است، بنابراين خداوند متعال بالاترين و کاملترين مصداق نور مي باشد، اوست که ظاهر بالذات و مظهر ماسواي خويش است، و هر موجودي به وسيله او ظهور مي يابد، و موجود مي شود.(2)
به نظر شما براي نور چه ويژگيهايي مي توان در نظر گرفت که بخاطر آن خداوند متعال خود را نور معرفي نموده است.

منابع:مفاتيح الجنان، تفسير الميزان

http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/Articles/Miscellaneous/2009/6/1/93345.html
گرد آوري: مرتضي رستمي
1- قمي، شيخ عباس،مفاتيح الجنان ،
2- طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان ج15 ، ص 172

۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

نقش آموزش در مديريت

امروزه پیشرفت و توسعه کشور ها ، سازمانهاو موسسات کوچک و بزرگ درگرو علم و دانش بشری است . افزایش علم و دانش و تغییرات پرشتاب سبب شده است که سازمانها، آموزش وپرورش را در راس برنامه های خود قرار دهند. زیرا آموزش و پرورش یکی از مهمترین عوامل توسعه کشورهاست .
زیربنای توسعه کشورها و سازمانها باخلاقیت و نوآوری منابع انسانی مرتبط است . درسازمانهای بهداشتی - درمانی که رسالت حفظ،تامین و نگهداری ، اعتلای سلامت ، کنترل وپیشگیری از بیماریها را برعهده دارند، این نیازبیشتر احساس می شود.
آموزش و پرورش در سازمانهای بهداشتی -درمانی از دو دیدگاه آموزش کارکنان و آموزش مدیران برای بهسازی منابع انسانی مدنظر قرارمی گیرد.
با این منطق که یکی از اجزاء مهم سازمانهای بهداشتی - درمانی ، مدیریت است و مدیر کلیدحل بسیاری از مشکلات تلقی می شود. مدیران خدمات بهداشتی - درمانی علاوه بر داشتن وظایف عام مدیریت نظیر برنامه ریزی ،سازماندهی ، هدایت و کنترل ، نوآوری و انگیزش ، هماهنگی و بودجه بندی و... دارای وظیفه ای مهم تر هستند. آنها باید پاسخگوی نیازها و تقاضاهای بهداشتی - درمانی افرادجامعه بوده و در نجات جان و یا ارتقاء سلامتی آنها بکوشند. و این موضوع بر حساسیت واهمیت کار آنها می افزاید. نظر به ماهیت پویا،زنده و متحول بهداشت و درمان باید مدیران این بخش بتوانند خود را با تغییرات و پیشرفتهاهماهنگ و همگام سازند. توسعه روشهای آموزش و پرورش مدیران گامی در افزایش آگاهی مدیران و بهره دهی سازمانهای خدمات بهداشتی - درمانی است
در سالهای اخیر به توسعه و پیشرفت مدیریت توجه بسیاری شده و طی برنامه های آموزشی سعی شده که مدیران و صاحبان مقام ،تحت آموزشهای ویژه قرار بگیرند تا بتوانند بازیردستان ، مصرف کنندگان ، مددجویان و سایرافراد جامعه ارتباط برقرار سازند. زیرا نتایج مطالعات عدم رضایت از مبانی قدرت را به دست می دهد. بنابراین توسعه روشهای آموزش وپرورش مدیران گامی در افزایش آگاهی آنها وبهره دهی به سازمانهای بهداشتی درمانی است . محتوای آموزش مدیران باید برمبنای نیاز آنها واهداف سازمان تنظیم گردد
موضوع هایی را که باید در آموزش مدیران گنجانیده شود شامل عناوین ذیل درنظرگرفته اند:
نظام سیاسی
علم اقتصاد
عوامل فرهنگی ، عاطفی موثر بر رفتار
اتحادیه های صنفی
شیوه ها و روشهای کارگزینی
تصمیم گیری
روشهای ارتباطی
حل تضادها و کشمکشها
تغییر و نحوه به وجودآوردن آن
تنظیم قراردادهای کاری
حکمت
قاطعیت
پویایی گروه
ارزشیابی عملکرد
روش تدوین اهداف ومقاصد
روش تنظیم گزارشها
روش مصاحبه
تجزیه وتحلیل و آمار
مسلما نیازهای آموزشی مدیران جنبه بین المللی ندارد و در فرهنگهای مختلف بایستی برنامه های خاص آن و سازگار با آن فرهنگ تدوین شود. ولی موضوع هایی مانند علم ارتباطات ، مصاحبه ، پویایی گروهها جزء نیازهای آموزشی مدیران است . بی شک موفقیت مدیران در استفاده از آموزش بستگی به میزان دانش ،مهارت و توانمندی آنها دارد که وسعت بینش ، حدود دانش و سطح اطلاعات و توانایی دررده های مختلف مدیریت متفاوت است
هدفهای آموزشی برای مدیران شامل اهداف زیر است:

هدفهای اجتماعی
هدفهای سازمانی
هدفهای کارکنان

هدفهای اجتماعی
اولین هدف که در ارتباط با آموزش مدیران مطرح است این است که چگونه مدیر و سازمان را اثربخش تر سازیم . سازمانها میلیاردها دلاربرای توسعه مدیریت و آموزش خرج می کنند. آموزش ممکن است بر افزایش تولید ، رضایت کارکنان ، بهبود روابط میان فردی و گسترش افق دید افراد متمرکز باشد به این امید که سرانجام بهره وری یا اثربخشی را افزایش دهد.
فیدلر وشمرز می نویسند; خودیابی مدیر یا بهبود روابطکارکنان نیز در زمره اهداف آموزشی است . اما درتحقیقی که توسط انگلند انجام شد از تعداد 972نفر مدیر پرسیده شد که کدامیک از اهداف سازمانی اهمیت بیشتری دارد. 60 درصد ازپاسخ دهندگان افزایش کارایی و بهره وری رابااهمیت خواندند. درحالی که رفاه اجتماعی وکارکنان به ترتیب 2 و 4 درصد را شامل شد. به همین دلیل و برمبنای پژوهشهای انجام شده عملکرد سازمانی را می توان به عنوان مهمترین هدفهای آموزشی از دیدگاه مدیران درنظر گرفت . در پژوهشی که توسط کمپل و همکاران انجام شد نتایج حاکی از همبستگی مثبت بین آموزش مدیران و اثربخشی فعالیت در مدیران بود.
هدفهای سازمانی
هدف دیگر آموزش مدیریت ، افزایش توانایی دستیابی به اهداف سازمانی است . برای دستیابی به معیار کافی عملکرد باید نشان داد که یک برنامه آموزشی چگونه از فرد، مدیر بهتری می سازد. مثلا برای نشان دادن اینکه نگرش مثبت به جنبه های روابط انسانی کار به اثربخشی رهبری کمک می کند، چنین نگرشی باید در تغییرعملکرد منعکس شود و اینکه آموزش زیاد موجب عملکرد بهتر می شود، مطالعاتی را درمقایسه عملکرد مدیران آموزش دیده وآموزش ندیده می طلبد. درنتایج برخی ازتحقیقات رابطه معنی داری بین عملکرد مدیران آموزش دیده و آموزش ندیده مشاهده نشده است .البته سخن درباره آموزش سرپرستی است و باآموزشهای فنی که مدیر باید آن را طی کرده باشد،متفاوت است .
مشهورترین مطالعات درباره تاثیر آموزش سرپرستی در شرکت بین المللی هارستر"HARRESTER" انجام شده است . این مطالعه توسط فلشمن 1955 و همکارانش انجام شد. دراین پژوهش به مدیران آموزش داده شد که به روش ملاحظه کاراتر و ساخت ده تر رفتار کنند. آموزش برپایه معیارهای درونی نتیجه ای پایداربه دست نداد. اما درمورد معیارهای برونی مثل غیبت ، حوادث ، شکایات ، چرخش و ارزیابی توسط فرادستان و آموزش تاثیر مثبت داشته است . در قسمت تولید نیز آموزش تاثیر منفی داشت .
گروهی از محققان بر این نظرند که برنامه آموزش و رهبری اثربخش باید مدیر راانعطاف پذیرتر کند تا بتواند خود را با نیازهای درحال تغییر موقعیت ، هماهنگ سازد. و باایجاد توانایی حساسیت بیشتر نسبت به نیازهای دیگران ، انگیزه رهبر در رابطه با عملکرد بهتر،افزایش یابد. که این امر مستلزم درک جدید، نگرش جدید و حتی تحریکات جدید فکری است
شمرز و فیدلر "1372" می نویسند; ازآنجایی که این فرض منطقی است که افرادانعطاف پذیر، بدون توجه به وظیفه ، باید همواره عملکرد بهتری داشته باشند. درحالی که افرادبدون انعطاف ممکن است در یک کار خوب و دریک کار دیگر ضعیف باشند. باید این انتظار راداشت که در گروههایی که توسط چنین اشخاصی اداره می شود، بین وظایف و عملکردخوب همبستگی متوسط وجود داشته باشد. اماهیچ دلیلی مبنی بر اینکه عملکرد رهبرانی که درمقیاس انعطاف پذیری نمره بالایی دارند، بهتر ازعملکرد رهبرانی باشد که در این مقیاس نمره پائینی به دست آورده است ، در دست نیست . همچنانکه با مدل اقتضایی نشان داده می شود، انواع مختلف رهبران در موقعیتهای متفاوت ، بهترین عملکرد را دارند. بنابراین نمی توان نتیجه گرفت که یک نوع رهبری در همه موقعیتها موفق باشد و نتیجه دیگر اینکه با یک نوع آموزش رهبری نمی توان برای تمام شرایط اثربخشی داشت . اما هدف آموزشهای رهبری ، به طورضمنی ساختن یک رهبر ایده آل است.
هدفهای کارکنان
فرض برنامه های آموزش روابط انسانی این است که بهترین رهبر کسی است که ملاحظه کار باشد و نسبت به نیازهای کارکنان خود حساس باشد. در برنامه های متعارف سرپرستی ، رهبرکسی است که به روش روشن برنامه ریزی کند وبا ایجاد ساختار و تفویض وظایف با قاطعیت برنامه اش را اجرا کند. برخی از برنامه های آموزشی درباره رفتار مناسب رهبر ایده آل بسیارصریح هستند. از مشهورترین این برنامه ها"شبکه مدیریت " تدوین شده توسط بلیک وموتون است . در این شیوه ، آموزش برپایه این نظریه استوار است که رهبر ایده آل باید به وظیفه و به رابطه میان فردی توجه بسیاری داشته باشد.
فیدلر و شمرز می نویسند; تجربه رهبری "آموزش هنگام کار" از دیگر روشهای آموزش مدیران است . با فرض اینکه شخص با برعهده داشتن پست مدیریت به مدت چند سال مطالبی را می آموزد و از مدیران بالاتر نیز به شکل راهنمایی و توصیه تعداد زیادی آموزش غیررسمی کسب می کنند. "رهبری اثربخش نتیجه مطالعه ای در 13 سازمان "نظامی ،پژوهشی ، پست و..." شامل 385 مدیر ازگروههای مختلف نشان داد که عملکرد مدیران جوانتر از عملکرد افراد سالمند و باتجربه بهتراست . حال باید گفت که نتیجه تجربه و آموزش رهبری تاچه اندازه ای می تواند مفید باشد، این امر با تبیین مدل اقتضایی که روشی اثربخش تربرای استفاده از تجربیات و برنامه های آموزش مدیریت امکان پذیر می کند، قابل بحث است "سوکا، 1972".
آموزش رهبری بر این فرض استوار است که رهبر باید تاحدامکان نفوذ و کنترل بیشتری داشته باشد و هرچه نفوذ و کنترل بیشتری داشته باشد بهتر می تواند در اعضا گروه انگیزه ایجاد کند و آنان را در انجام کارهای مشخص خود راهنمایی کند. پس مدیران باید خود را نسبت به نیازهای دیگران و اثرخودشان بر آنها حساس ترکنند تا در ایجاد انگیزه اثربخش تر باشند. آموزش در این دوره ها برای موارد انضباطی ، برطرف کردن تعارض با کارکنان و حل مسائل بین فردی در محیط کار مدلها و راهنمائیهایی را ارائه می دهد. رهبر می آموزد چگونه مشکلات رابرطرف کند و درصورت بروز مشکل به چه کسی رجوع کند. انجام پژوهشهایی در زمینه مشکلات ، ایفای نقش ، بحث و ارائه سخنرانی ازنیاز رهبر به جستجوی راه حل است . چنین روشهایی به ساختار شغل می افزاید و موقعیت رامناسب تر می کند. "فیدلر، رهبری اثربخش 1972"
اگر فرض بیشتر برنامه های آموزشی مدیران این باشد که مدیران مسلطتر و بانفوذتر عملکردبهتری خواهند داشت . براساس موقعیت اقتضایی باید گفت که به نوع موقعیتی بستگی دارد که مدیر در آن باید انجام وظیفه کند. نتایج مطالعه "مک نامارا" نشان داد که موقعیت ممکن است تحت تاثیر تجربه قرار گیرد. "فیدلر، رهبری اثربخش 1972"به احتمال زیاد شخصی که فاقد آموزش فنی است ، یا تجربه ها و آموخته هایش ناکافی است ،وظیفه را بدون ساختار می بیند. درواقع آموزش وتجربه برای وظیفه ، ساختار را ایجاد می کند. بدین معنی که بر اثر آن اقدامات مختلف ، تکراری و ساده می شود و دیگر نیازی نیست که فردروشهای ابتکاری برای انجام وظیفه ابداع کند بنابراین آموزش و تجربه مربوط به وظیفه موقعیت را در رابطه با ساختار مناسب تر می کند.
همچنین نتایج پژوهشها نشان می دهد که تنها مدیران باهوش از تجربه سود می برند و برای رهبرانی که روابط آنها با اعضا خوب است ، تنهادرصورتی موقعیت بسیار مناسب است که باهوش و باتجربه باشند
بنابراین آموزش در رهبران رابطه گرا و وظیفه گرا تاثیر متفاوتی دارد و مدل اقتضایی توضیح مدلی برای این یافته های پیچیده ارائه می دهد.
ویلیام اچ دراپر می گوید: بنیان توسعه درمفهوم عام آن براساس آموزش و پرورش استوار است . آموزش و پرورش زیربنای توسعه منابع انسانی و اولین عامل توسعه دهنده کشورهاست . پیشرفت کشورها و سازمانها نیاز به اندیشیدن ، تفکر انتقادی و خلاقیت و نوآوری منابع انسانی دارد. در سازمانهای بهداشتی - درمانی خصوصابیمارستانها وسایل مدرن ، بودجه کلان و معماری زیبا پاسخگوی داوطلبان علم و دانش ومددجویان نیست زیرا ایجاد جامعه سالم به عهده سازمانهای بهداشتی و درمانی است . بنابراین ضروری است که مدیران در این سازمانها به مهارتهای نوین و برنامه ریزیهای کوتاه مدت وبلندمدت مجهز شود. مثلا نیازهای آموزشی مدیران جنبه بین المللی ندارد و در فرهنگهای مختلف بایستی برنامه ای خاص سازگار با آن فرهنگ تدوین کرد که هدف آن افزایش اثربخشی در سازمان باشد.

مشاركت

فلسفه مشاركت
بنيادي ترين انديشه زيرساز مشاركت ، پذيرش اصل برابري انسان هاست . انديشه ديگر اين است كه مشاركت يك فرايند است ، نه يك فرآورده آشكار ؛ به اين سبب نبايد به اين پديده در قالبهاي پيامدگرا ( نتيجه مدار ) نگاه كرد . بلكه بايد به نتايج معنوي ومحتوايي آن ، كه گاهي ناآشكار و بيرون از اندازه گيري است ، توجه كرد . در چنين مفهومي ، مشاركت برجنبه هاي معنوي و رواني بالندگي و رشد شخصيت انسان تأكيد دارد و به ارزش هاي والاي شكوفا كردن و تأمين نيازهاي فرامرتبه وي نظر دارد. در اين فرآيند ، تأكيد برارتباط گسترده ميان افراد و تعامل آزاد است و پيوند ميان آنان را از يك حالت خطي يك سويه و يا حتي دوسويه به حالت شبكه اي چند سويه تبديل مي كند . در چنين مفهومي از مشاركت ، همه اعضاي يك سازمان به صورت عضوي از يك گروه بزرگ تر و عاملي مؤثر در تعامل شناخته مي شوند و به تبادل انديشه و تجربه مي پردازند . در نتيجه ، مي توان مشاركت را فراگرد پويا – و نه ايستا – به شمار آورد .
دراين مفهوم بر پنج ارزش بنيادي مشاركت تأكيد مي شود :
1- ارج نهادن به شخصيت والاي انساني و حق نظارت بر سرنوشت خويش؛
2- فراهم آوردن موجبات رشد و پرورش انسان ها ؛
3- ايجاد مسؤوليت و تعهد دروني در افراد ؛
4- سهيم كردن افراد در قدرت و اختيار وايجاد زمينه مناسبي براي تصميم سازي و در نهايت تصميم گيري مؤثر و عقلاني ؛
5- گشودن فرصت هاي پيشرفت به روي افراد.
مفهوم مشاركت و اهميت مشاركت اولياء با مدرسه
مفهوم مشاركت يك مفهوم عام به معناي دست در دست هم گذاشتن و متحد و متفق شدن براي انجام موثر يك امر مي باشد و چه كاري ارزشمندتر و اساسي تر از تعليم و تربيت يك نسل براي زندگي بهتر و سازندگي مطلوبتر ، آن هم در دنيايي كه آموزش و پرورش واژه اول رشد توسعه است . جمعي كه مي خواهند در انجام كاري با هم مشاركت نمايند از برنامه ريزيهاي اوليه گرفته تا فراهم كردن امكانات و وسايل تا اجرا و انجام كار و به فرجام رساندن آن و سرانجام نظارت و ارزشيابي و اصلاح تنگناها و حمايت و پشتيباني براي ادامه و استمرار كار ، با هم مشاركت و معاونت مي نمايند . براي برخورداري از نظام تعليم و تربيت مقتدر و با كفايت در هر كشور ، راهي جز بهره گيري از مشاركتهاي مردمي در سطح ملي موجود نيست . از مفهوم واژه مشاركت نبايد تنها به جنبه مالي آن توجه نمود .تجربيات نشان مي دهد كه هر زمان خانواده ها با احساس مسؤليت و تعلق خاطر فراوان در فعاليتهاي آموزشي و پرورشي مدارس شركت داشته اند .
گردش امور در واحدهاي آموزشي به نحو مطلوبتري صورت گرفته است . توجه به اين نكته ضروري است كه اصالت بخشيدن به مشاركت مالي اولياء ما را از هدفي كه داريم دور مي سازد. چرا كه مشاركت مالي تنها يكي از ثمرات مشاركت فكري و همدلي والدين محسوب مي شود .
توسعه مشاركت والدين در آموزش و پرورش اصل و مبنايي محكم و و اجتناب ناپذير است البته مراد از مشاركت نيز صرفاً مشاركت مادي و كمكهاي مالي اولياي محترم نيست اگر چه آن هم لازم است اما به جاي خود شايد مشاركت مادي كمترين مشاركتي است كه مورد توقع است .عمده ترين و بيشترين مشاركت والدين و مردم در آموزش و پرورش و مشاركت در تحقق هدفهاي آموزشي و پرورشي تربيتي است زيرا مشاركت والدين و مردم در همه امور آموزش و پرورش امري كاملاً رسمي ، قطعي ، غيرقابل اجتناب است . هدف مشترك همه ي ما تربيت نسلي است كه در آينده كشور را بدست آن خواهيم سپرد و منافع مشترك همه ي ما در تربيت درست اين نسل نهفته است زيرا امر تربيت فرايندي پيچيده است و نمي تواند محدود به سازماني خاص، جمعي معين و مكاني معين باشد.
مشاركت فرهنگي و فرهنگ مشاركت
مشاركت فرهنگي از جمله مسائل و اقتضائات اجتماعي و فرهنگي است كه جامعه ي ما آن را سپري مي كند ، گرچه اين موضوع ريشه ي تاريخي دارد از بدو پيدايي جامعه و زندگي اجتماعي،مسئله مشاركت وبالاخص مشاركت فرهنگي به عنوان يك واقعيت اجتماعي با زندگي انسان همراه بوده است .
مشاركت دريك تعريف ساده به معناي سهيم و شريك شدن همه ي افراد يك جامعه يا گروه در فعاليت ها و وجوه مختلف زندگي اجتماعي آن جامعه يا گروه به صورت داوطلبانه است . بنابراين تعريف ، مشاركت امر بسيار ساده و قابل فهمي است . بسته به اينكه قلمرو زندگي اجتماعي را چه چيزي در نظر آوريم ، گونه هاي مختلف مشاركت تفاوت مي كند . گاهي مشاركت در سطح مسائل ملي است ، شركت در انتخابات رياست جمهوري ، انتخابات مجلس شوراي اسلامي ، انتخابات سال 1358 كه ملت به جمهوري اسلامي رأي آري داد ، شركت در دفاع مقدس ، شركت در راهپيمايي هاي ملي ، مذهبي وسياسي؛ به تمامي مصاديق از مشاركت در زندگي اجتماعي در قلمرو ملي است كه مي توان به آن " مشاركت ملي " گفت.
گاهي قلمرو مشاركت ؛ شهر ، روستا ، محله يا يك منطقه ي معين است . شركت در انتخاب اعضاي شوراهاي محلي و صنفي ، شركت در تأسيس يك مدرسه يا مكان خدمات عمومي وامثال آن در شهر يا محله ، مصاديق مشاركت محلي است .
براساس موضوع مشاركت يا زمينه ي مشاركت نيز مي توان مشاركت را به انواع مختلف طبقه بندي و تعريف كرد . سهيم شدن در يك مساله ي سياسي، اقتصادي ، فرهنگي و اجتماعي مي تواند گونه هاي مختلف : مشاركت سهامي ، مشاركت اقتصادي ، مشاركت اجتماعي و مشاركت فرهنگي ناميده شود .
آنچه موضوع مورد نظر ماست ، مشاركت فرهنگي است ، يعني سهيم شدن داوطلبانه و گزينشي افراد در فعاليت هاي فرهنگي . از اين حيث مشاركت فرهنگي در دو سطح عام و خاص قابل بررسي است . سطح عام مشاركت فرهنگي باتوجه تعريف عام فرهنگ عبارت است از:" همگاني شدن فرهنگ". يعني كليه شؤون فرهنگي جامعه چنان توسعه و رشد يابند كه تمامي شهروندان و مردم بتوانند نسبت به فرهنگ احساس نياز كنند و پاسخگويي به نيازهاي فرهنگي در سطح جامعه از اهميت و الويت برخوردار شده ، مردم تكاپو و كوشش عمده ي خود را مصروف فعاليتهايي كنند كه به نيازهاي فرهنگي آنها پاسخ مي دهد . براي مثال حضور در سالن هاي هنري به منظور بهره مند ي از برنامه هاي هنري ، يادگيري و آموزش كارهاي هنري ، شركت در انجمن ها و تشكل هاي فرهنگي و هنري ، وقف ، مدرسه سازي ، فعاليت در مساجد ، و . . . معناي خاص مشاركت فرهنگي ، مشاركت مردم در فعاليت ها و برنامه هايي است كه دولت آنها را به عنوان " بخش فرهنگ " تعريف كرده است . با توجه به اينكه در نظام جمهوري اسلامي رشد و تعالي انسان و تكامل انسان به سوي خداوند ، هدف نهايي است ، مفهوم مشاركت فرهنگي با تعريف عام آن بيشتر مورد نظر است .
فرهنگ ما ، فرهنگ مشاركت و فعاليت جمعي است .
يكي از مردمان شناسان كشورمان در كتابي به نام " فرهنگ ياريگري در ايران " كه درسال 1374 به عنوان كتاب سال علوم اجتماعي برگزيده شده ، با بررسي گسترده و ميداني كه در روستاهاي مختلف كشور انجام داده است ، نشان مي دهد كه روحيه ي ايراني و شخصيت اساسي ايرانيان ، روحيه و شخصيت جمع گراست و ميل به مشاركت و انجام كار گروهي يكي از الگوهاي فرهنگي غالب در فرهنگ سنتي ماست . اين پژوهشگر بزرگ با بررسي صدها نمونه از زمينه هاي فرهنگي ، اقتصادي زندگي سنتي ايرانيان ، " نظريه هاي تكروي " در فرهنگ ايران را كه مستشرقين و برخي جامعه شناسان ارائه كرده اند ، رد مي كنند . در اين كتاب ما با فرهنگ خودمان بهتر آشنا مي شويم و ويژگي هاي اساسي فرهنگ خودمان ، بالاخص فرهنگ تعاون و ياريگري و مشاركت را مي شناسيم .
تاريخ اجتماعي كشور ما تاريخ مشاركت و فعاليت جمعي است . تاريخ فرهنگي ما ، تاريخ حضور مردم در حيات فرهنگي جامعه است . مسأله مشاركت، فرهنگي يك مفهوم و معناي جديد نيز دارد يعني در هسته مركزي اين مفهوم رابطه دولت و مردم و يا مردم و دولت نهفته است . بنابراين مشاركت به معناي جديد آن هنگامي تحقق مي يابد كه مردم در تصميم گيريها و برنامه ريزيها و هدايت جامعه در عرصه هاي مختلف سياسي ، اقتصادي و فرهنگي مداخله داشته باشند.
با توجه به اين معناي مشاركت وجود چند شرط لازم است تا بتوانيم به وضعيت مطلوب مشاركت برسيم :
1- قانونمند شدن فعاليتهاي فرهنگي
2- بومي شدن فعاليتهاي فرهنگي يا به تعبير ديگر سازگاري فعاليتهاي فرهنگي با ارزشها و باورها ي عميق و مذهبي مردم
3- تناسب فعاليتهاي فرهنگي با نيازهاي كنوني و بالفعل مردم
4- مشاركت مردم درتمامي فرايند فعاليتهاي فرهنگي ، اعم از مرحله تصميم سازي ، تصميم گيري، اجرا، ارزيابي وسنجش فعاليتها و نه صرفاً در اجراي فعاليتها .
فرهنگ مشاركت
فرهنگ مشاركت به معناي زمينه فرهنگي لازم براي مشاركت بيشتر مردم در فرهنگ است هر فعاليتي اعم از سياسي ، اقتصادي يا اجتماعي الزاماً نيازمند زمينه خاص فرهنگي است كه بدون تحقق آن زمينه يا شرايط ، امكان بروز و ظهور امر مورد نظر ميسر و شدني نيست مشاركت فرهنگي نيز مستلزم شرايط خاص فرهنگي است و فرهنگ مشاركت مجموعه اي از ارزشها باورها و هنجارهايي است كه مشاركت را ميسر و متحقق مي سازد . فرهنگ مشاركت عناصر سازنده مشاركت است بديهي است با نظام فرهنگي خود، نوع ويژه اي از فرهنگ مشاركت را داراست .
1- در كشور ما اغلب اشكال مشاركتهاي ماندگار در بافت و ساختار ارزشهاي مذهبي صورت گرفته است . اصيل ترين احساسات عواطف و خواست هاي ما ريشه در باورها و ارزشهاي مذهبي دارد ، مشاركت در صورتي در جامعه ي ما رونق مي يابد كه رنگ و بوي مذهب را دارا باشد هرچند يك رگه ي نخبه گرايي روشنفكرانه وجود دارد كه محصولات و فعاليتهاي فرهنگي ما را با معيارهاي زيبايي شناسانه و معيارهاي ارزشي فرهنگ هاي ديگر مي سنجد و ارزيابي مي كند .
2- مشاركت در حوزه هاي اجتماعي و فرهنگي و در جامعه ما همواره برحول محور رهبري و مديريت چهره ها و شخصيتهاي معنوي است .
3- لازمه مشاركت ، نوعي همدلي و فهم مشترك است . گرچه فرآيند كلي مشاركت در جهت تأمين نيازها و تأمين منافع جامعه است ، ليكن آنچه شرط برقراري روابط ميان افراد گروه است
همدلي است .
4- عامل محوري ديگر مشاركت در فرهنگ ما تلقي از خانواده ها و تمايل به حفظ آن است تحقيقات ميداني نشان مي دهد كه عموماً مردم ايران مشكلات خود را ابتدا در خانواده ويا پدر و مادر مطرح مي كنند و در درجه دوم با بستگانخانواده در ايران، هنوز بعد مذهب مهمترين نهاد اجتماعي تعيين كننده است واز آموزش و پرورش و رسانه هاي جمعي نيز مؤثرتر مي باشد .
اگر بخواهيم مشاركت فرهنگي را گسترش دهيم ، بايد توجه جدي به مسأله آموزش داشته
باشيم و افراد بايد از سنين كودكي الگوهاي فرهنگي مربوط به مشاركت را فراگيرند مشاركت اولياء و مربيان در مدارس زمينه بحث و گفتگو و تبادل افكار درمحيط مدرسه را فراهم مي كند.پايه هاي مشاركت در مدارس :1- معلمان و مربيان 2- پدران و مادران 3- دانش آموزان مي باشد
- همكاري خانه و مدرسه لازمه تربيت فرزندان :
خانه و مدرسه دو نهادي هستند كه در كنار هم رسالت تربيت و به كمال رساندن فرزندان جامعه را برعهده دارند . هريك از اين دونهاد بر مبناي ضروريات جامعه و سنن ديرين ، وظايف خود را دارا هستند و درمواردي نيز مكمل يكديگرند اما تربيت صحيح كودكان ، مشاركت و كوشش هر دو نهاد را به موازات يكديگر طلب مي كند . ضرورت اين مشاركت در طول ساليان احساس شده و در نها يت به تشكيل انجمن هاي اولياء و مربيان منجر شده است . در جوامع پيشرفته ، همكاري ميان خانه و مدرسه بصورتي منسجم درآمده و اين دو نهاد مسئوليت مشترك خويش،يعني تربيت فرزندان جامعه را با همفكري ،همكاري و هماهنگي كامل به سامان مي رسانند . در كشورهاي اروپايي ، نمايندگان والدين در امور داخلي مدرسه ، نظير اداره امور روزمره ، تنظيم ساعات مدرسه، سازماندهي فعاليتهاي فوق برنامه ، نظارت و كنترل هزينه ها و حفظ روابط حسنه ميان والدين و معلمان ، مشاركت فعالانه و حق تصميم گيري دارند كشورهاي دانمارك ، يونان ، اسپانيا ، ايرلند ، اتريش ، پرتغال، انگلستان و نروژ در اين زمينه از ساير كشورها پيشي گرفته و حق تصميم گيري و مشاركت اولياءرا از امور جاري مدرسه فراتر برده اند به طوري كه اولياء را در كارهاي همچون تخصيص بودجه ي مدرسه، استخدام معلمان مورد نياز ، تهيه و تدوين برنامه آموزشي و روشهاي تدريس، دخالت مي دهند بويژه در كشور دانمارك، نقش مهم والدين در امور مدرسه بسيار قابل تأمل است ، زيرا در هيات مديره مدرسه والدين اكثريت داشته ، مسؤليت اصلي تصميمات اتخاذ شده را بر عهده دارند.
در اسپانيا و پرتغال و انگلستان ، والدين حتي در عزل و نصب مديران مدارس نيز دخالت دارند . طي سالهاي اخير ، انجمن اولياء و مربيان مدارس در كشور ما با انسجام و وسعت نظربيشتر تلاش كرده اند روشهاي جديد همكاري و مشاركت اولياء و مربيان را كه زمينه هاي تربيتي و فرهنگي را نيز در برمي گيرد ، جايگزين شيوه هاي منسوخ گذشته سازند .
ترديدي نيست كه كوشش هاي مشترك اولياء و مربيان با برنا مه اي سنجيده و درست و پرداختن به مسايلي كه در هر دو حوزه خانواده و مدرسه وجود دارد ، گام مهمي است در جهت رفع ابهامها و دشواريهاي آموزشي و تربيتي و در اين راه استفاده از تجربيات رفع عملي ساير كشورها بطور حتم مفيد و سودمند خواهد بود .1
اسپنسر يكي ازمتقدمان جامعه شناسي براين اعتقاد است :
كه جامعه تنها به مشاركت تحقق مي يابد.درواقع انسانها برحسب شرايط اجتماعي وعلاقه مندي فردي در پي يافتن بسترها ي مشاركتي مطلوب اند . يكي از عوامل اصلي در راه بهبود وضعيت مشاركتي اولياء از وضعيت موجود ، به وضعيت مطلوب، وجود زمينه فعاليت مناسب در انجمن اولياء و مربيان است انجمن هاي اولياء مربيان فضايي براي تعاطي افكار و تبادل تجربه و بحث و گفتگوي خردمندانه فراروي اعضا و اولياء دانش آموزان در كنار اولياء مدرسه قرار مي دهند . يكي از عواملي كه مويد اقبال زياد مردم براي مشاركت است ،‌رفتار مشاركت جويانه آنان براي عضويت شركت در انجمن اولياء و مربيان به نوعي سهيم شدن در جريان آموزش وپرورش فرزندان است و اين استقبال عمومي كم سابقه و در بعضي مناطق بي سابقه بوده است.2
مشاركت فعال :
با هم شركت كردن و شريك شدن ، معناي عبارتي مشاركت است كه طي آن حقيقت عمل دو جانبه اي صورت مي گيرد . مشاركت مردم وقتي فعال مي شود كه داراي انگيزه ها و اهداف مشترك باشند و تلاش نمايند در جهت وصول به آن اغراض با تبادل نظر و همفكري راه صحيح
مشتركي را انتخاب نمايند .
به طور كلي مشاركت برسه اصل بنيادي تأكيد دارد :
1- سهيم كردن مردم در قدرت و اختيار
2- وارد كردن قشرهاي مختلف مردم در امر نظارت بر سرنوشت خود
3- بازگشودن فرصتهاي پيشرفت به روي رده هاي زيرين جامعه .
مشاركت دست در دست هم نهادن و با هم حركت كردن است . هراندازه مردم را در امرآموزش و پرورش بيشتر سهيم كنيم و از آراء و نظاريات آنان بهره ي زيادتري ببريم ، در حقيقت آنها را در كارهاي بيشتر مشاركت داده ايم . به عبارت ديگر ،مشاركت فعال وقتي حاصل مي شود كه فصله ي مردم و مسؤلان كم شود و اين دو به هم نزديكتر گردند .
همانگونه كه نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در هنگام تصويب اين قانون در شرح مذاكرات خود اذعان داشتند ، مردمي بودن نظام ايجاب مي كند كه تصميم گيري هاي مهم و سرنوشت ساز كشور به طور مستقيم يا غيرمستقيم به مردم واگذار شود .
مشاركت در يك معنا عبارت است از : " تقبل آگاهانه ي انجام بخشي از امور در شكل معاضدت و همكاري با يكديگر از سرميل و رغبت ، به قصد بهبود زندگي اجتماعي كه سازماندهي مناسب خود را نيز دارا باشد .
مشاركت وقتي معني پيدا مي كند كه مردم بتوانند در امور آموزش و پرورش نظارت داشته باشند و در مورد نتيجه ي عملكردها قضاوت نمايند ، و معمولاً پس از هر نظارتي ، انتقادات مثبت و منفي ارائه مي شود ونقاط قوت و ضعف مشخص مي گردد كه در حقيقت اين يك نوع ديگر تبادل افكار وانديشه هاست و از جمله ي مشاركتهاي پويا به حساب مي آيد .
پدران ، مادران و مشاركتهاي سرنوشت ساز در تعليم و تربيت
بعد سپري شدن 5 دهه از تأ سيس انجمن اولياء و مربيان در كشور ما ، اينك جلوه هاي باروري و بالندگي مشاركت هاي مردمي در نظام آموزش و پرورش سرزمين مان رخ نموده است .
مشاركتهاي مردمي ، تجلي " عشق " ، علاقه " و درك مردم از تعليم وتربيت و اهميت والاي آن در جهان معاصر و در توسعه و تمدن كنوني به شمار مي آيد .
عشق و علاقه به آموزش و پرورش كودكان ، نوجوانان و جوانان ، زيباترين و بهترين زمينه هاي مشاركت مردم در امر تعليم و تربيت را فراهم آورده است .
پيش از اين مفهوم سنتي مشاركتهاي مردمي ، وجه مادي و مالي آن را به تنها ذهن ما متبادر مي نمود . به عبارت ديگر ، پدران و مادران معناي مشاركت را پرداختن وجوهي مي دانستند كه بايد در جوف همان دعوتنامه اي كه براي حضورشان در مدرسه و آشنايي با چگونگي رفتار درسي و پرورشي فرزندانشان ارسال گرديده بود مي گذاشتند و بدون اينكه لازم باشد خودشان در مدرسه حاضر شوند ، پاكت محتوي پول را براي مدرسه باز پس مي فرستادند . در حقيقت مفهوم مشاركت به ارسال همان پاكت محتوي پول محدود مي گرديد.
اما امروزه مفهوم مشاركت ، بسيار عام تر از گذشته و مشاركت به معنا ي دست در دست هم گذشتن براي انجام رساندن كارهاست . كاري كه مي تواند به صورت پرداخت وجوه مادي ، انجام كمك هاي فكري و حتي كارهاي تخصصي تجلي يابد .
آنچه امروزه انجام مشاركت را در يك جامعه با معني مي سازد ، اراده ، خواست و باورمردم در انجام آن مي باشد ، و اين امر زماني تحقق مي يابد كه دو عنصر :
- آگاهي برامر مشاركت
- و تضمين نحوه ي مشاركت به عنوان امري جدي و مستمر ( ونه براي رفع نياز مقطعي ) مورد عنايت قرار گيرد .
- اگر انسانها از نحوه ي مشاركت و نياز به انجام آن اطمينان حاصل نمايند و بدانند كه ارائه مشاركت آنها مستمر و جدي است ، قطعاً از انجام آن مضايقه نخواهند نمود . اما چناچه اين گمان براي آنان حاصل مي شود كه موضوع مشاركت فقط در زمانهايي خاص ، آن هم براي رفع نيازهايي معين انجام مي گيرد باور به مشاركت به صورت جدي در آنان ايجاد نخواهد شد.
فرهنگ مشاركت در تمامي ابعاد اجتماعي ، امري مولد و سازنده به شمار مي‌ آيد ، اما چنين تأثيري مادام كه در امر تربيت انسان ، يعني آموزش و پرورش مطرح باشد ، اثري مضاعف برجاي مي گذارد .
نشانه هاي مشاركت پذيري مردم درامرتعلم وتربيت، با شاخص هايي همچون تمايل وعلاقه مندي پدران ومادران وحساسيت آنان نسبت به ثبت نام فرزندان درمدارسي باكيفيت بهتر،افزايش ميزان حضور در كلاسهاي آموزش خانواده و كسب دانش لازم در خصوص تربيت مطلوب فرزندان ، همچنين ارتباط بيشتر با مدارس ، با هدف آگاهي و اطلاع از وضعيت رفتاري و
آموزشي فرزندان و تلاش براي اصلاح مشكلات احتمالي ، جلوه هاي مطلوبي از نحوه ي مشاركت والدين است.
تحول نگرش در مورد مفهوم مشاركت
دركمترازيك دهه ي پيش با توجه به آنكه دولت باراصلي آموزشي وپرورش رابه دوش مي كشيد،نقش مردم در اين حركت حياتي معمولاً ناديده گرفته مي شد و تنها حركتهاي حياتي خودجوش و مردمي به ياري نظام آموزش و پرورش مي آمد كه در مجموع تأثير قابل ملاحظه اي نداشت . با مرور زمان و باور به اين نكته ي اساسي كه دولت به تنهايي نمي تواند متولي نظام تعليم وتربيت كشور باشد ، سهم ويژه اي براي مردم در نظر گرفته شد . گرچه مراد و منظوراز مشاركت در مراحل نخستين ، مشاركت مادي بود ، در جريان مشق و تمرين و مشاركتي اولياء و ورود متغيرهاي جديد ، ديدگاه مشاركتي اولياء تحول قابل ملاحظه اي يافت و در كنار متغير اقتصادي و كمكهاي مالي به مدرسه ، شريك شدن در امور آموزشي و تربيتي مدرسه سهم قابل توجهي در اين ديدگاه پيدا كرد . در واقع در اواخر دهه ي دوم انقلاب اسلامي مي توان از يك رجعت مردمي به آموزشگاههاي كشور خبر داد ، زيرا در اين دوره ي زماني بسياري از اولياء داراي رفت و آمدهاي بيشتري به مدرسه بوده اند و همين تحرك حاكي از علاقه مندي ويژه ي آنان به سرنوشت تربيتي فرزندانشان است . حال بايد عوامل و زمينه هايي را كه باعث يروز چنين رفتارهاي مشاركت جويانه اي شده است ، مورد بررسي قرار دهيم .
- نقش انجمن هاي اولياء ومربيان: با تشكيل انجمن هاي اولياء و مربيان سراسر كشور امكان تحقق مشاركتهاي اولياء ومربيان براي هم سويي و هماهنگي به منظور تربيت نسلي پويا و سالم و با هدف ارتباط ايجاد سازنده ميان دو كانون ارزش آ‌فرين و فرهنگ ساز خانه و مدرسه فراهم مي گردد.1
-آموزش خانواده : يكي از عوامل مهمي كه به دخالت در سرنوشت تربيتي فرزندان و سهيم شدن اولياء در فعاليتهاي مدرسه جان بخشيده ، آن را كم و بيش به يك باور نهادي مبدل مي كند مسئله ي آموزش خانواده است .
- نقش مدير مدرسه : در حقيقت حلقه ي اتصال بين تعليم وتربيت و حركت مردمي كه مي تواند در اتصال مطلوب ومؤثر آنها تأثير اساسي داشته باشد مدير مدرسه است .

نتيجه گيري:
هماهنگي خانه و مدرسه در تحقق اهداف تعليم و تربيت نقش مؤثري دارد اين دو ارگان ودو نهاد اساسي به كمك هم علاوه بر تربيت فرزندان آنها را در طريق رشد جهت مي دهند هيچ مدرسه اي نمي تواند بدون جلب نظر و كمك ومشاركت والدين دانش آموزان در امر تربيت موفق باشد ونيز هيچ پدر و مادري نخواهد توانست بدون جلب نظر و همكاري اولياء مدرسه در امر تربيت و سازندگي فرزندان توفيق يابند پس مي توان گفت پرشكوهترين جلوه هاي مشاركت مردمي در اصلاح امور و تحقق اهداف وآرمانهاي مقدس تعليم وتربيت در جامعه ي اسلامي ايران كه اساس آن بر والاترين فرهنگ و متعالي ترين ارزش ها استواراست پويايي انجمن واولياء ومربيان با حضور چشمگير و مشاركت فعال همه ي پدران و مادران ، معلمان ومديران مي باشد نكته ي بسيار مهم اين است كه اولياء ومردم در جامعه ي ما نتايج و آثار تلاش هاي مشاركتي خود را به طور عيني و عملي ديده اند و از اين رهگذر سهيم شدن خود را در جريان تربيت لمس نموده اند همراهي ، همكاري ، همدلي و مشاركت فعالانه ي اولياء ومربيان جشن دائمي تربيت است :

- خانه و مدرسه به يك ميزان پايگاه ومحيط تربيت

با صميميت وفداكاري هردو محتاج لطف و تقويت اند

منابع:
- ماهنامه آموزشي رشد " مديريت مدرسه" ، شماره 3، آذر 1381، سال اول
- ماهنامه ي آموزشي تربيتي پيوند، شماره 204 ، مهر 1375
- ماهنامه ي آموزشي تربيتي پيوند، شماره 264 ، مهر 1380
- ماهنامه ي آموزشي تربيتي پيوند، شماره 266 ، آذر 1380
- ماهنامه ي آموزشي تربيتي پيوند، شماره 231 ، دي 1377
- ماهنامه ي آموزشي تربيتي پيوند، شماره 222 ، فروردين 1377
- ماهنامه ي آموزشي تربيتي پيوند، شماره 216 ، مهر 1376
- ماهنامه ي آموزشي تربيتي پيوند، شماره 441

۱۳۸۸ فروردین ۱۱, سه‌شنبه

حقوق مؤمن بر مؤمن



حقوق مؤمن بر مؤمن

برخي از حقوق مؤمن برمؤمن ديگر، اين است كه دوستي اورا درسينه جاي دهد دراندوخته ومال خود با او به مواسا‌ة عمل كند.(به او كمك مالي بنمايد.)،در غياب او جانشين وي وسرپرست خانوادهاش باشد، هرگاه كسي به او ستم كرد، او را ياري كند..... وبه او خيانت نكند ،در هنگام نياز او را رها نسازد،به او دروغ نگويد،با گفتار ناهنجار صحبت نكند، چه آن كه اگر كلمه اي زشت وناپسند به برادر ايماني خود بگويد رشته ي دوستي آن دو بگسلد .واگر به او بگويد: تو دشمن من هستي اين گفتار با مسلمان بودن هر دو سازش ندارد. واگرتهمتي به اوزند ايمان از قلبش مي رود بدان گونه كه نمك در آب حل شده و از بين ميرود.

امام صادق (ع)-وسائل ،ج8،ص545و546،حديث10

حقوق برادر ايماني خود را به حساب دوستي وبرادري از بين نبر.چرا كه اگر حق كسي راضايع كني او ديگر براي تو، برادر نيست.
حضرت علي (ع)-وسائل،ج8،ص546،حديث12

مسلمان با مسلمان برادر است به برادر خود ستم نمي كند ،هنگام نياز او را رها نمي كند وبه او خيانت نمي ورزد وبر مسلمانان است كهدر راه همبستگي وايجاد وحدت بر پايه ي عواطف وكمك به نيازمندان كوششي پيگير داشته باشند وباهم با عطوفت رفتار كنند آن گونه باشند كه خدا به آن امر كرده است....

امام صادق (ع)-وسائل،ج8؛ص542

حق مؤمن بر مؤمن ديگر اين است كه اگر گرسنه بود،اوراسيركند.اگر برهنه بود ،اورا بپوشاند.اگر اندوهناك بود،اوراشاد كند.اگر وامي برگردنش بود آنرابپردازد.وهنگامي كه ازجهان رفت سرپرستي خانواده اش رابرعهده گيرد.
امام باقر(ع)-وسائل،ج8،ص543

آسانترين حقوق برادران مسلمان اين است كه:آن چه را براي خود دوست داري براي برادر خود هم دوست بداري و آن چه را براي خود زشت وناپسند مي داري براي او هم ناپسند بداري.

امام صادق (ع)-وسائل،ج8،ص544

با يكديگر برادران نيكوكار ودر راه خدا دوستان هم وبا يكديگر همبسته ومهربان باشيد .به ملاقات وديدار يكديگر برويد ودر باره ي امر ما گفتگو نموده و آن رازنده بداريد.

امام صادق(ع)-وسائل،ج8،ص552