پله پله تا ملاقات خدا
اشاره:
آن چه پيش رو داريد گزيده اى از سخنان حضرت آية اللّه مصباح يزدى (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبرى است كه در تاريخ 29/7/1384 مصادف با شب 18 رمضان 1426 ايراد فرموده اند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
مفهوم لقاء الله
يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ1
اي انسان ، تو در راه پروردگارت رنج فراوان مي کشي ، پس پاداش آن ، راخواهي ديد
اى انسان! تو به سوى خدا حركت مى كنى، حركتى همراه با رنج و دشوارى و سرانجام او را ملاقات خواهى كرد. آيا منظور حركت جسمانى است؟! اولا خدا مكان ويژه اى ندارد كه انسان به سوى او حركت كند وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ2 اوست که هم در آسمان خداست و هم در زمين خداست و حکيم و داناست
فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ3 مشرق و مغرب از آن خداست پس به هر جاي که رو کنيد ، همان جا رو به خداست خدا فراخ رحمت و داناست
وانگهى حركت همه يكسان نيست. عمده اشكالش هم اين است كه امكان ندارد مقصد حركت جسمانى، يك چيز غيرجسمانى باشد. اين كه روزى او را ملاقات خواهى كرد يعنى چه؟ تعبير ملاقات در قرآن زياد آمده: الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ،4 آنان که بي گمان مي دانند که با پروردگار خود ديدار خواهند کرد و نزد اوباز مي گردند
الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ 5 کساني که به ديدار ما اميد ندارند و به زندگي دنيا خشنود شده و بدان ، آرامش يافته اند ، و آنان که از آيات ما بي خبرند ،
إِنَّ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا،5 فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً6 بگو : من انساني هستم همانند شما به من وحي مي شود هر آينه خداي شماخدايي است يکتا هر کس ديدار پروردگار خويش را اميد مي بندد ، بايدکرداري شايسته داشته باشد و در پرستش پروردگارش هيچ کس را شريک نسازد
و ... يك ملاقاتى مخصوص اولياى خدا است و بندگان شايسته خدا آرزو مى كنند كه به آن نايل شوند. در مناجات ها به ويژه مناجات خمسه عشر چند جا كلمه لقاء، رؤيت و مانند اين ها به عنوان يك آرمان بلندى آمده كه شخصيتى هم چون امام زين العابدين(عليه السلام)آن را آرزو مى كند، در اين صورت چگونه در اين آيه به همه انسان ها مى گويد؟! چون لقائى كه مخصوص اولياى خدا است، شامل همه انسان ها نمى شود. درباره اين آيه بحث هاى فراوانى شده است; برخى كه گرايش هاى عرفانى دارند لقاء را به همين معناى عرفانى ـ كه مخصوص اولياى خدا است مى دانند و معتقدند «يا ايها الانسان»7 در اين آيه خطاب به همه انسان ها است، ولى همه به اين لقاء نائل نمى شوند. همان طور كه گفته مى شود انسان خليفه خدا است; در حالى كه همه انسان ها خليفة الله نيستند، جانيان عالم مانند شمر و يزيد كه خليفة الله نمى شوند. البته اين معنا، خلاف ظاهر است; پس منظور چيست ؟
«تصير» صيرورت است، صيرورت همان توأم شدن با حركت است، وقتى تغييرْ تدريجى باشد، صيرورت مى شود حركت، صيرورت همه عالم به سوى خدا است. تعبيرات ديگرى هم داريم از قبيل وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى.9 و پايان راه همه ، پروردگار توست
منتهى همان است كه در فارسى هم مى گوييم; منتهاى جاده و ... قرآن مى فرمايد: منتهى، به سوى خدا رفتن است.
آيات ديگرى هم شبيه اين ها وجود دارد، مرحوم صدرالمتألهين معتقد است از اين آيه هم مى توان استفاده كرد: «وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ»10 و کوهها را بيني ، پنداري که جامدند ، حال آنکه به سرعت ابر مي روند . به ويژه با آن ذيلش كه مى فرمايد: «صُنْعَ اللّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْء»11 کار خداوند است که هر چيزي را به کمال پديد آورده است هر آينه او به هر چه مي کنيد آگاه است
حال، آيا اين حركت با رنج و زحمت است؟! عمرمان لحظه به لحظه مى گذرد و هر لحظه از وجودمان غير از لحظه وجود قبلى است، ولى اين رنج و زحمتى ندارد، دست كم هيچ كس احساس رنج و زحمتى نمى كند. پس چرا خداوند متعال تعبير «كدح» كرده است؟! اگر فرموده بود: «انك سائر سيراً يا صائر صيروره» شايد اين احتمال داده مى شد كه منظور، همان حركت جوهرى است، اما تعبير «كدح» ظاهراً با اين معنا سازگار نيست، ولى فى حد نفسه اين معناى غلطى نيست كه همه موجودات در حال حركتند و منتها اليه حركت ها هم خداى متعال است، اما به چه معنا؟ مفسرين بايد توضيح بدهند. يك احتمال هم اين است كه ما غير از اين حركت تكوينى و سپرى شدن عمر حركت ديگرى هم داريم كه اختيارى است و مى توانيم هدفش را با اختيار خودمان تعيين كنيم، متوقف كنيم، عقبگرد داشته باشيم و مدام از مقصد دور شويم و چه بسا گمان كنيم كه در حال پيشرفت هستيم چنان كه قرآن كريم در وصف گروهى مى فرمايد: «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً»12 آنهايي که کوشششان در زندگي دنيا تباه شد و مي پنداشتند کاري نيکو مي کنند
اين حركت در حقيقت متعلق به روح آدم است; چون اختيار از آنِ روح است، البته معمولا حركت هاى روحى به كمك بدن انجام مى گيرد، فكر كردن هم با حركت مغز انجام مى گيرد، ولى تعيين كننده جهت حركت، روح است نه بدن. حركت اختيارى هم دو گونه است: گاه عامل حركت غير عقلانى و ناآگاهانه است، براى نمونه نوزاد كه به دنيا مى آيد گريه مى كند، ولى چنين نيست كه بينديشد كه چرا گريه مى كند. اين را حركت غريزى مى نامند.
معمولاً حركت هاى حيوانات غريزى است. معمولا حيوان هنگامى كه گرسنه مى شود به دنبال غذا مى رود، اگر بوى غذا را استشمام كند به آن سمت مى رود، ديگر فكر نمى كند چرا بايد اين كار را بكند، خوب است يا بد و ... اين حركتْ حيوانى است و كم و در عين حال كه بيش اختيارى است. چه وقت ما انسان مى شويم؟! هرگاه بينديشيم كه حركتمان براى چه انجام مى گيرد و چه نتيجه اى در دنيا و آخرت دارد و كار را براى رسيدن به نتيجه مطلوب انجام دهيم. هر وقت كارى از ما به اين صورت انجام گرفت، به همين اندازه انسانيم وگرنه مصداق اين آيات هستيم: «ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ13واگذارشان تا بخورند و بهره ور شوند و آرزو به خود مشغولشان دارد ، زودا که خواهند دانست
«يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ»14از اين جهان متمتع مي شوند و چون چارپايان مي خورند . اينها مانند حيوانات مى خورند، مى خوابند و استراحت مى كنند. «وَ النّارُ مَثْوىً لَهُمْ»15 آتش جايگاه آن ها است. آن هايى كه خودشان را در حد حيوان پايين مى آورند و انگيزه رفتارهايشان فقط حيوانى است، حيوان هستند، البته حيوان گناه ندارد، ولى اين ها گناه دارند; زيرا آن كرامتى را كه خدا به آنان داده، از خود سلب كرده و راضى شدند كه حيوان شوند.
پس ما يك حركت اختيارى داريم كه جهتش را خودمان تعيين مى كنيم; حال ممكن است به قعر جهنم باشد و مى تواند به سوى «قرب الهى» باشد.
1 انشقاق، 6
2 زخرف، 84
3 بقره، 115
4 بقره، 46
5 يونس، 7
6 كهف، 110
7 انشقاق، 6
8 شورى، 53
9 نجم، 42
10 نمل، 88
11 همان
12 كهف، 104
13 حجر، 3
14 محمد(صلى الله عليه وآله): 12
15 همان
منبع:سايت تبيان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر